چگونه عده ای با "زمین" میلیاردر شدند؟
دنیای اقتصاد / یك كارشناس اقتصاد مسكن در برنامه تلویزیونی راز كه از شبكه 4 سیما پخش شد، با طرح این پرسش كه «چرا بازار زمین و مستغلات محل كسب سودهای میلیاردی شده و مسوولان از گذشته دلالان میلیاردر چه میخواهند تاكنون نسبت به كنترل سوداگری در این بازار كه باید منافع آن در اختیار مصرفكنندهها و طبقات آسیبپذیر جامعه قرار گیرد، اقدام مناسبی انجام ندادهاند؟»، گفت: من در حوزه زمین و مسکن که در فضای مجازی جستوجو میکنم، یکسری مطالب میبینم، برای مثال به مصاحبهای برخوردم که با یک فعال اقتصادی انجام شده و میگویند شما چگونه میلیاردر شدی، میگوید یک زمین در فلان منطقه داشتهایم، قیمت مسکن رفت بالا و میلیاردر شدیم.
فرهاد بیضایی در برنامه راز گفت: مساله سوداگری در بازار مسکن، جلوگیری از فعالیتهای غیرمولد و سوق دادن سرمایهها به سمت تولید، مسالهای است که باید در حوزه زمین و مسکن به آن خیلی توجه شود. در این حوزه برنامهریزی مناسبی انجام نشده است. متاسفانه برنامهریزیها در حوزه اقتصاد مسکن برنامه مناسبی نبوده است. در دورهای که رئیس دولت میگوید در این حوزه میخواهم ورود کنم و جلوی این کار را بگیرم، میبینید که در همان دوره، این اتفاقات بیشتر میشود؛ ورود دلالان و بانکها به حوزه ساختوساز. اتفاقا باید آدرس غلط به مردم نداد و مسائل را ریشهای نگاه کرد. در آن دوره تعداد زیادی مسکن تولید شد اما درست توزیع نشد. اشکال کار اینجاست.
بیضایی سپس با طرح این پرسش كه در حال حاضر زمین در مناطق خوب در اختیار چه نهادها و چه افرادی است، گفت: منطقه 22 مشرف به دریاچه در اختیار چه کسانی است؟ در حاشیه رودخانهها، چه کسانی در حال ساختوساز هستند، مردم این وضعیتها را میبینند و بعضا از سوی مسوولان میپندارند. شهردار منطقه یک گفته که 60 درصد مسوولان ما در منطقه یک زندگی میکنند و آن هم در خانههای مجلل.
این كارشناس مسكن سپس گفت: نابسامانی در بازار زمین و مسكن هم مساله اجتماعی به وجود آورده و هم بحث اقتصادی که همدیگر را تشدید میکند. در اوایل انقلاب نیاز ما دربازار مسکن 80 درصد مصرفی بود که برای تامین سرپناه، مسکن را تهیه میکردند و فقط 20 درصد تقاضای سرمایهای بود. سپس در اوایل انقلاب در اصلاحیه قانون مالیاتها در سال 66 مالیات بر املاک، مالیات بر خانههای خالی، مالیات بر خانههای لوکس از قانون حذف شد، با این استدلال که امکان اجرا ندارد. در نتیجه تقاضای سرمایهای افزایش پیدا كرد و اوج این مساله در سالهای 85 تا 90 اتفاق افتاد که نزدیک به یك میلیون مسکن در سال تولید شد، اما به دست مصرفکننده نرسید. البته در حال حاضر مالیات خانههای خالی در مجلس در حال بررسی است و در کمیسیونهای تخصصی رای آورده است.
بیضایی در ادامه اعلام كرد: هم رئیسجمهور وقت و هم رئیسجمهور قبل، رئیس کل بانک مرکزی قبل و رئیس کل بانک مرکزی وقت، میگویند که بانکها در حال ساختمانسازی هستند اما هیچ برخوردی صورت نمیگیرد.
این كارشناس مسكن گفت: در حال حاضر نزدیک به 400 هزار واحد مسکونی در تهران خالی از سکنه است که این تعداد واحد مسکونی بیشتر از واحدهای مسکن مهر است که درحال ساخت یا احداث شده در اطراف تهران است. اگر دولت به این مساله توجه کرده بود، شاید وضعیت بهتری در مسکن تهران و بقیه کلانشهرها داشتیم.
چگونه میلیاردر بیخانمان به فیلسوف شاه تبدیل شد؟
آرمان شرق-گروه سیاست:برگروئن تصدیق میکند که ثروتاش او را به یک پیامآور ناقص تبدیل میکند:مردم به سادگی تصور میکنند که او تنها یک ثروتمند دیگر است که به دنبال اجتناب از پرداخت مالیاتهای بیشتر است.او مخالف پرداخت مالیات بیشتر نیست او تنها فکر نمیکند که سیاستهای بازتوزیع به اندازه کافی برای بهبود نابرابری اقتصادی مفید باشند؛او میگوید چون یک میلیاردر است انگیزههایش با سوء ظن نگریسته میشونددر حالی که پولاش درهایی را باز کرده،اما از جهات دیگری یک بدهی و مسئولیت محسوب میشود.به شوخی میگوید: «شاید بهتر باشد که این کار را با نام مستعار انجام دهم.شاید نام جو اسمیت»
آرمان شرق-گروه سیاست:برگروئن تصدیق میکند که ثروتاش او را به یک پیامآور ناقص تبدیل میکند: مردم به سادگی تصور میکنند که او تنها یک ثروتمند دیگر است که به دنبال اجتناب از پرداخت مالیاتهای بیشتر است.او ادعا میکند که مخالف پرداخت مالیات بیشتر نیست او تنها فکر نمیکند که سیاستهای بازتوزیع به اندازه کافی برای بهبود نابرابری اقتصادی مفید باشند؛او میگوید چون یک میلیاردر است انگیزههایش با سوء ظن نگریسته میشوند در حالی که پولاش درهایی را باز کرده،اما از جهات دیگری یک بدهی و مسئولیت محسوب میشود.او به شوخی میگوید: «شاید بهتر باشد که این کار را با نام مستعار انجام دهم.شاید نام جو اسمیت»
چگونه میلیاردر بیخانمان به فیلسوف شاه تبدیل شد؟
با «نیکلاس برگروئن» در ارتفاعات سانتامونیکا بودیم و با یک خودروی مرسدس شاسی بلند بالا میرفتیم. برگروئن یک سرمایه گذار و نیکوکار آلمانی آمریکایی در قسمت عقب خودرو نشسته بود. روز پیش از آن از آپارتمان او در غرب هالیوود بازدید کرده بودیم. به نظر میرسد افراد ثروتمند نیاز ظاهری به این موضوع دارند که ادعا کنند در بالاترین موقعیت قرار دارند و به همین خاطر به ارتفاعات علاقمند هستند. البته جای تعجب داشت که چرا برگروئن با ثروت هنگفت خود که گفته میشود میلیاردها دلار است از یک بالگرد برای بالا رفتن از کوه استفاده نکرد.
به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، در اینجا برگروئن قصد دارد آن چه را که به طور شوخی از آن تحت عنوان «صومعه سکولار» یاد میکند را بسازد محوطهای که در آن پژوهشگران وابسته به اتاق فکری که او تاسیس کرده یعنی موسسه برگروئن زندگی، کار و فکر خواهند کرد.
این ملک ۴۵۰ هکتاری که برگروئن و کارکنانش به طور غیررسمی با نام «مونته وردی» (با اشاره به کلودیو مونته وردی آهنگساز شهیر و آوانگارد ایتالیایی) از آن یاد میکنند (آنان درباره نام رسمی آن تصمیمی نگرفته اند) در اطراف ساختمانی است که توسط گروهی از طراحان شرکت معروف معماری سوئیسی Herzog & de Meuron طراحی شده است.
به گفته برگروئن، او این زمین را در سال ۲۰۱۴ میلادی به قیمت ۱۵ میلیون دلار خریداری کرد. با این وجود، او هنوز نتوانسته در این پروژه که با مقاومت ساکنان اطراف آن مواجه شده پیشرفت کند. اگر پروژه تکمیل شود این نقطه مشرف به لس آنجلس تبدیل به محل واقعی چیزی میشود که میتوان آن را «امپراتوری ذهن» نامید.
برگروئن ۶۰ساله پسر «هاینز برگروئن» یکی از مشهورترین دلالان و کلکسیونرهای هنری اروپای پس از جنگ در فرانسه بزرگ شد و ثروت خود را در آمریکا به دست آورد. او برای مدتی به عنوان «میلیاردر بیخانمان» شناخته میشد، زیرا آدرس ثابتی نداشت و خارج از هتلهای مجلل زندگی میکرد. در اواخر دهه ۲۰۰۰ میلادی، برگروئن که از حرفه خود در امور مالی ناراضی بود و به طور خصوصی به مطالعه فلسفه و نظریه سیاسی با چند نفر از اساتید و پژوهشگران دانشگاه یو سی الای پرداخت. بلافاصله پس از آن، او موسسه برگروئن را تاسیس کرد.
برگروئن نامهای برجسته زیادی را در فهرست حامیان و مشاوران موسسه قرار داده است: اریک اشمیت (مدیر عامل و رئیس هیئت مدیره سابق گوگل)، رید هافمن (کارآفرین و موسس شرکت لینکدین) آریانا هافینگتون (روزنامه نگار و سردبیر نشریه هافینگتون پست و از تاثیرگذارترین شخصیتهای زن در رسانههای جهان) و فرید زکریا (مفسر معروف شبکه خبری سی ان ان) از جمله افرادی هستند که نامشان در وب سایت این موسسه دیده میشود که از آن تحت عنوان داووس شخصی برگروئن یاد میشود.
برگروئن میگوید که میخواهد ایدهها را با تاکید بر «تفکر شجاعانه یا خلاقانه» تقویت کند. «توبیاس ریس» فیلسوف آلمانی-آمریکایی که کارش توسط موسسه برگروئن حمایت شده میگوید که برگروئن را میتوان به عنوان نوعی مدیچی زمانه ما در نظر گرفت. ریس میگوید که برگروئن حامی ثروتمندی است که تلاش میکند «رنسانس فلسفی و هنری یا بهار دوران ما» را برانگیزد.
برگروئن در مورد ژئوپولیتیک، اقتصاد و جهان پس از شیوع کرونا مطمئنا افکار خود را دارد. او دو کتاب را تالیف کرده است یکی درباره حکمرانی در قرن بیست و یکم و دیگری درباره احیای دموکراسی. با این وجود، مقایسه او با مدیچی حاوی نکتهای درون خود است.
چگونه میلیاردر بیخانمان به فیلسوف شاه تبدیل شد؟
تاریخ فرهنگ غرب تا حدودی حکایت افراد ثروتمندی است که هنرمندان، موسیقیدانان و متفکران را پذیرفته اند. خاندان مدیچی در سرپرستی و حمایت از هنر و هنرمندان، سفارش دادن و گردآوری آثار هنری و دست نوشتهها و به این ترتیب ترویج رنسانس در ایتالیا و اروپا نقش مهمی ایفا کردند.
«ادموند برک» متفکر محافظه کار گفته بود که حمایت از متفکران ادای احترامی است که نشان میدهد ثروت مدیون نبوغ است. با این وجود، این موضوع هم چنین نشان دهنده تاثیری است که از ثروت سرچشمه میگیرد. این مطمئنا در مورد مدیچیها صادق بود و در مورد برگروئن نیز صدق میکند: توانایی او در کشاندن دانشمندان، دولتمردان سابق و همتایان سرمایه دار به مدار خود گواهی بر قدرت پول برای گردهم آوردن افراد است.
برگروئن اگرچه تابعیت آلمان و آمریکا را دارد، اما در پاریس متولد شد و در آنجا بزرگ شده است. مادر او بازیگری آلمانی بود که در سال ۱۹۴۸ در فیلم «راه طولانی است» که در زمره اولین فیلمهای بلند آلمانی درباره هولوکاست بوده بازی کرد. هاینز برگروئن پدرش یک یهودی آلمانی بود که در سال ۱۹۳۶ به ایالات متحده گریخت.
او مدتی منتقد هنری سانفرانسیسکو کرونیکل بود. پس از جنگ در اروپا اقامت گزید و در پاریس گالری افتتاح کرد. او بیشتر به خاطر رابطه نزدیکاش با «پابلو پیکاسو» و مجموعه عظیماش از او و هم چنین به خاطر تصمیماش در اواخر عمر برای انتقال بخش اعظم کلکسیون هنریاش به آلمان شهرت داشت که حرکتی آشتی جویانه محسوب میشد.
نیکلاس برگروئن در دوران نوجوانی به سیاست و فلسفه گرایش داشت و «بسیار چپگرا» بود. او هم چنین به گفته خود یک «نوجوان وحشتناک» بود. او ادعا میکند که سرکشیاش باعث شد تا از انستیتو Le Rosey یک مدرسه شبانه روزی در سوئیس اخراج شود. زمانی که در اوایل نوجوانی به سر میبرد برای اولین بار به ایالات متحده سفر کرد و بعدا تصمیم گرفت به دانشگاه بازگردد.
او در سال ۱۹۸۱ میلادی از دانشگاه نیویورک فارغ التحصیل شد و چند سال بعد از یک صندوق سرمایهگذاری ۲۵۰ هزار دلار برای شروع کار سرمایهگذاری خود دریافت کرد. برگروئن بیشتر پول خود را از طریق سهام خصوصی به دست آورد. طبق گزارش نشریه فوربس او در حال حاضر دارایی خالص ۲.۹ میلیارد دلاری دارد.
برگروئن میگوید که تصمیم او در اواسط دهه ۲۰۰۰ میلادی برای فروش املاکاش در نیویورک و میامی و تبدیل شدن به اصطلاح «میلیاردر بیخانمان» شاید ریشه در نارضایتی او از حرفهاش داشته باشد. او از خانههایش خلاص شد، اما هواپیمای شخصیاش را نگه داشت و متوجه شد که زمان بیشتری را در لس آنجلس میگذراند و هم چنین علاقهاش به سیاست و فلسفه را دوباره کشف کرد. در یکی از بازدیدهایش از لس آنجلس، با «برایان کپنهاور» که در دانشگاه یو سی الای به تدریس میپرداخت آشنا شد.
برگروئن به دنبال کسی بود که او را در فلسفه راهنمایی کند و کپنهاور معلم و همکار او شد. کپنهاور میگوید پولی به او پرداخت نشده، اما از برگروئن خواسته است که به دانشگاه یو سی الای کمک مالی کند. این دو بعدازظهر جمعه در سوئیت برگروئن در هتل پنینسولا با یکدیگر ملاقات میکردند و روی سه اثر متمرکز شدند: «اخلاق نیکوماخوس» ارسطو، «تبارشناسی اخلاق» نیچه و «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» سارتر. کپنهاور میگوید که بحثها معمولا سه یا چهار ساعت به طول میانجامید و «مکالمهای فلسفی بود آن گونه که باید باشد».
او به من گفت که برگروئن مشتاق است که با متون درگیر شود، اما هم چنین میخواست بفهمد چرا برخی ایدهها مورد توجه قرار گرفتند و برخی دیگر با اقبال همراه نشدند. کپنهاور میگوید: «تئوری داشتن یک چیز است. داشتن تئوریای که ممکن است راه خود را در جهان باز کند چیز دیگری است».
برای برگروئن آموزشها سکوی پرشی برای نقشی جدید و زندگی جدید بود. او اکنون میخواهد از ثروت خود برای حضور در قلمرو ایدهها استفاده کند. هدف اولیه ترویج تفکر خود نبود بلکه فراهم کردن پول و فضا برای تفکر دیگران در مورد مسائل مهم زمانه ما بود.
برگروئن میگوید که هدف از جایزه او پر کردن خلاء جوایز نوبل بوده است که شامل جایزه صلح و هم چنین افتخارات ادبیات، پزشکی، شیمی و فیزیک است، اما نه فلسفه. (این در حالی است که چندین فیلسوف جایزه نوبل ادبیات را دریافت کردهاند از جمله برتراند راسل، آلبر کامو و ژان پل سارتر که آن را رد کردند).
برگروئن میگوید که جایزه او «نشانهای از آن است که فلسفه به همان اندازه مهم است» نکتهای که بر آن تاکید دارد. ۱ میلیون دلاری که به برنده داده شد تقریبا همان مبلغی است که به دریافت کنندگان نوبل اعطا شده است.
اندیشکدههای امریکایی از جمله کارنگی و بروکینگز معمولا مقرشان در واشنگتن است یا دست کم در آنجا حضور چشمگیری دارند که منطقی به نظر میرسد: این مرکز خانه دولت فدرال است و یک پایتخت جهانی است. با این وجود، برگروئن بر این باور است که لس آنجلس جایی مناسبتر برای موسسه او بوده است.
او میگوید که این شهر، علاوه بر داشتن عرصه روشنفکری، بسیار پر جنب و جوشتر از آن چیزی است که به آن اعتبار داده شده و محدودهای از فضای ذهنی و فیزیکی را فراهم میکند که تامل دلالان میلیاردر چه میخواهند دلالان میلیاردر چه میخواهند عمیقتر در مورد «سوالات کلیدی ما به عنوان انسان را امکانپذیر میسازد». انتخاب لس آنجلس منطقی است، زیرا دروازه ورود به اقیانوس آرام است و برگروئن معتقد است که قرن حاضر «قرن اقیانوس آرام» است.
علاوه بر این، مؤسسه برگروئن از بسیاری از اندیشکدههای دیگر جدا به نظر میرسد، زیرا فاقد ایدئولوژی صریح است و لزوما به دنبال قرار دادن افراد خود در دولت نیست. «ناتان گاردلز» یک چهره سیاسی کهنه کار کالیفرنیا و مفسر روابط خارجی که این موسسه را با برگروئن تاسیس کرد و به عنوان سردبیر «نوئما» (واژهای مشتق از زبان یونانی به معنای اندیشیدن) نشریه آن موسسه فعالیت میکند میگوید که آن موسسه «بیشتر نسبت به چپها گرایش دارد تا راستگرایان»، اما تلاش میکند «پسا ایدئولوژیک» باشد و قصد دارد به دولتهای دموکراتیک موثرتر و پاسخگوتر کمک کند.
«داون ناکاگاوا» معاون اجرایی موسسه میگوید این روزها تاکید بر پرورش اندیشههای انقلابی است. او میگوید: «اگر ایدهای را توسعه دهیم که در واقع باعث تغییرات شود و طرز تفکر جهان را تغییر دهد آن موفقیت محسوب میشود». او میافزاید: «اما موفقیت ممکن است تا مدتها پس از مرگ ما به دست نیاید». او خاطر نشان میسازد که «این کار به سرمایه صبورانه نیاز دارد». برگروئن منبع آن سرمایه به نظر بسیار صبور است.
او میگوید چند دهه، حتی قرنها به طول میانجامد تا ایدهها مطرح شوند. بینشهای دگرگون کننده اغلب در ابتدا «بدیهی یا محبوب» نیستند و برخی از بزرگترین متفکران مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. برگروئن میگوید: «سقراط مسموم شد. عیسی مسیح مصلوب شد. کارل مارکس تبعید شد. اسپینوزا تبعید شد. کنفوسیوس در واقع تبعید شد».
او میگوید موسسهاش باید دستاوردهای ملموسی را نشان دهد در غیر این صورت «نمی توانیم مردم را درگیر کنیم». با این وجود، هیچ معیار کوتاه مدتی برای سنجش اثربخشی آن چه که او بهعنوان مهمترین اثر آن میبیند وجود ندارد.
برگروئن میگوید: «ما در یک جامعه فوق العاده نتیجه محور زندگی میکنیم، اما حوزهای که نمیتوانید در آن اندازه گیری انجام دهید حوزه ایدههای بنیادی است». با توجه به اشتیاق او به سوالات واقعا بزرگ منطقی به نظر میرسد که فکر کنیم برگروئن برای مهار ثروتمندان چه پیشنهادی دارد.
او میگوید نگرانیها در مورد نابرابری «بسیار مشروع و منطقی هستند». به نظر او سرمایه داری ثابت کرده است که در بالا بردن کیفیت زندگی بسیار موثر است، اما این سیستمی است که به مردم انگیزهای برای برتری میدهد و تعداد کمی همیشه به درجات نامتناسبی شکوفا میشوند.
از دید او به جای تنبیه این افراد راه حل بهتر این است که اجازه دهیم بقیه جامعه مستقیما از موفقیت آنان سود ببرند. به طور خاص، او معتقد است که عموم مردم از طریق یک صندوق سرمایهگذاری مستقل باید سهام قابل توجهی در شرکتهای نوپا در اختیار داشته باشند. این شکلی از «پیش توزیع» است مفهومی که در میان سیاستمداران چپ میانه رایج است و موسسه برگروئن آن را تایید میکند. ایده این است که ثروت را از قبل به اشتراک بگذاریم به جای آن که برای توزیع مجدد آن تلاش کنیم.
با این وجود، برگروئن تصدیق میکند که ثروتاش او را به یک پیامآور ناقص تبدیل میکند: مردم به سادگی تصور میکنند که او تنها یک ثروتمند دیگر است که به دنبال اجتناب از پرداخت مالیاتهای بیشتر است. او دلالان میلیاردر چه میخواهند ادعا میکند که مخالف پرداخت مالیات بیشتر نیست او تنها فکر نمیکند که سیاستهای بازتوزیع به اندازه کافی برای بهبود نابرابری اقتصادی مفید باشنداو میگوید که، چون یک میلیاردر است انگیزههایش با سوء ظن نگریسته میشوند. او میگوید در حالی که پولاش درهایی را باز کرده، اما از جهات دیگری یک بدهی و مسئولیت محسوب میشود. او به شوخی میگوید: «شاید بهتر باشد که این کار را با نام مستعار انجام دهم. شاید نام جو اسمیت»./فرارو
کارشناس اقتصادی: بیش از ۱۵۰ هزار میلیاردر کشور پرونده مالیاتی ندارند!
یک کارشناس اقتصادی با تاکید بر اینکه ۵۲ درصد از ۳۰۰ هزار میلیاردر کشور پرونده مالیاتی ندارند، گفت: در این کشور باید دلالان و پزشکان و وکلا مالیات دهند که درآمدهای راحت و بالایی دارند. اما در حال حاضر بار مالیات کشور روی تولید است.
به گزارش بلاغ ، سینا احدیان با حضور در برنامه پایش، موضوع «وضعیت پرداخت مالیات در صنعت کشور»، درباره وضعیت صنعت در اقتصاد ایران تصریح کرد: سهم صنعت در تولید ناخالص داخلی، 12 درصد است، اما صنعت به تنهایی 61 درصد مالیات کشور را پرداخت میکند؛ در دنیا این روند برعکس است.
وی گفت: وقتی وضعیت صنعت ما بدین شکل است، پس توان رقابت با کشورهای پیشرفته را از دست میدهد. در حال حاضر دست دولت بر گلوی صنعت گران است و آنها تحت فشار هستند.
این کارشناس اقتصادی تصریح کرد: در کشورهای پیشرفته مالیات ابزاری برای رشد صنایع مولد است. بدین ترتیب که دولت با کاهش مالیات صنایع مولد به رشد و نمو آنان کمک میکند و به نوعی از مالیات به عنوان مشوق استفاده مینماید.
احدیان با بیان اینکه 52 درصد از 300 هزار میلیاردر کشور پرونده مالیاتی ندارند، افزود: 48 درصد مابقی نیز مالیات واقعی خود را پرداخت نمیکنند. باید دلالان و پزشکان و وکلا که درآمدهای راحت و بالا دارند مالیات بدهند، اما بار مالیات کشور روی تولید است.
وی گفت: ستاد اقتصاد مقاومتی با فرماندهی معاون اول رئیسجمهور تشکیل شد اما تاکنون هیچ تاثیری نداشته است. باید از فرار مالیاتی در کشور جلوگیری کرد و بار پرداخت مالیات را از دوش کارآفرینان و صنعتگران برداشت.
عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس نیز پیرامون لزوم افزایش درآمدهای مالیاتی کشور گفت: متاسفانه میزان فرار و تخلفهای مالیاتی در کشور چشمگیر است.
ابوالفضل ابوترابی در گفتگو با خبرگزاری تسنیم ادامه داد: به یاد دارم سال 1394 قانونی تحت عنوان مالیات بر خانههای خالی در مجلس تصویب شد. قرار بود سامانهای برای این موضوع ایجاد شود ولی متاسفانه آقای آخوندی، وزیر راه و شهرسازی وقت اقدامی در این راستا انجام نداد. در صورت راهاندازی سامانه مذکور منابع مالی فراوانی نصیب کشور میشد.
وی ادامه داد: طرح مالیات بر عایدی سرمایه هرچه سریعتر باید در مجلس بررسی و تصویب شود. در حال حاضر مشاهده میشود افرادی با سرمایهگذاری در بازارهای غیر مولد همچون، طلا، سکه و دلار یک شبه پول زیادی به دست میآورند. با سازوکارهای مالیاتی به راحتی میتوان سوداگری در این بخش را خنثی کرد.
این نماینده مجلس با اشاره به فرار مالیاتی در بعضی از مشاغل گفت: دریافت مالیات از بعضی گروههای شغلی پُردرآمد همچون وکلا و پزشکان ازجمله دیگر راههای افزایش منابع مالی برای دولت است.
وی ادامه داد: پدیده حسابهای اجارهای و نیابتی هم درحال حاضر ابزاری برای فرار مالیاتی هستند که امیدواریم بانک مرکزی هرچه سریعتر نسبت به شناسایی و مسدودسازی آنها اقدام کند.
میلیاردر دنیای کامپیوتر
مایکل دل، نام آشنایی است که به پادشاه دنیای کامپیوتر شهرت دارد. او که مدیرعامل و موسس شرکت دل(Dell) است، با ثروت ۳/۱۲ میلیارد دلار،بیست و پنجمین فرد ثروتمند جهان است. مایکل که فرزند یک دندانپزشک و دلال سهام بود، در ۲۳ فوریه سال ۱۹۶۵ در شهر هوستن ایالت تگزاس در آمریکا متولد شد. مایکل هشت ساله، برای ورود هر چه سریعتر به دنیای کسب و کار در امتحانات دبیرستان شرکت کرد و در دلالان میلیاردر چه میخواهند اوایل نوجوانی، تمام درآمدش از کارهای پارهوقت را در بازار سهام و فلزات با ارزش سرمایهگذاری میکرد.
مایکل دل، نام آشنایی است که به پادشاه دنیای کامپیوتر شهرت دارد. او که مدیرعامل و موسس شرکت دل(Dell) است، با ثروت ۳/۱۲ میلیارد دلار،بیست و پنجمین فرد ثروتمند جهان است. مایکل که فرزند یک دندانپزشک و دلال سهام بود، در ۲۳ فوریه سال ۱۹۶۵ در شهر هوستن ایالت تگزاس در آمریکا متولد شد. مایکل هشت ساله، برای ورود هر چه سریعتر به دنیای کسب و کار در امتحانات دبیرستان شرکت کرد و در اوایل نوجوانی، تمام درآمدش از کارهای پارهوقت را در بازار سهام و فلزات با ارزش سرمایهگذاری میکرد. دل اولین ماشین حسابش را در سن هفت سالگی و اولین کامپیوترش را که اپل۲ بود، در سن ۱۵ سالگی خرید. او قطعات آن کامپیوتر را از هم باز کرد تا ببیند از چه اجزایی تشکیل شده است. دل به دبیرستان مموریال در هوستن رفت و در همان زمان به عنوان مامور فروش اشتراک در روزنامه «هوستن پست» مشغول به کار شد. او به زودی فهمید افرادی که تازه ازدواج کردهاند یا به تازگی به خانههای محله نقل مکان کردهاند، با احتمال بیشتری این اشتراک را میخرند. او این گروه را هدف بازاریابی خود قرار داد. وی اسم این افراد را از درخواستهای ازدواج یا رهن به دست آورد. او به این دلالان میلیاردر چه میخواهند افراد اشتراک آزمایشی را پیشنهاد میداد و سپس به صورت تلفنی کار را پیگیری میکرد. مایکل به این شکل توانست در آن سال مبلغ ۱۸ هزار دلار جمعآوری کند که از حقوق سالانه معلم اقتصاد و تاریخ او نیز بیشتر بود.
دل در سال ۱۹۸۳ به دانشگاه تگزاس در اوستین رفت. والدین مایکل امیدوار بودند که او پزشک شود، اما استعداد مایکل در زمینه دیگری بود. دل زمانی که دانشجو بود، یک کسب و کار غیررسمی راه انداخت. او در اتاقش در خوابگاه دانشگاه، کامپیوترها را ارتقا میداد. او سپس متوجه فرصتهایی برای فروش کامپیوترهای ارزانتر در صنعت کامپیوترهای شخصی شد. دل در مصاحبه با مجله موفقیت گفته است: «من میدیدم که قیمت یک کامپیوتر شخصی در حدود ۳۰۰۰ دلار بود، اما اجزای درون آن تنها ۶۰۰ دلار ارزش داشتند. IBM این قطعات را از دیگر شرکتها خریده و آنها را مونتاژ کرده و کامپیوتر آماده شده را به فروشندهها به قیمت ۲۰۰۰ دلار میفروخت. سپس این فروشندگان که چیز زیادی از فروشندگی کامپیوتر نمیدانستند، آن را به قیمت بسیار بالای ۳۰۰۰ دلار میفروختند.» دل دریافته بود که میتواند خودش قطعات کامپیوتر را مونتاژ کند و با حذف مرحله فروش به خرده فروشان، کامپیوترها را مستقیما به مشتریان نهایی بفروشد. به این شکل مشتریان میتوانستند کامپیوترها را با قیمت بسیار کمتری خریداری کنند و تمام سود فروش هم به خود دل میرسید.
دل دانش خود از کامپیوتر را با شم تجاری فوقالعادهای که داشت، ترکیب کرد و کسب و کار مونتاژ کیتهای کامپیوترهای شخصی را آغاز کرد. درآمد او به زودی به ۲۵۰۰۰ دلار در ماه رسید و تا تابستان ۱۹۸۴ و پس از گذشت یک سال از شروع تحصیلش در دانشگاه، مایکل متوجه شد که نیاز دارد تمام وقتش را روی کسب و کارش متمرکز کند؛ بنابراین کالج را رها کرد. شرکت او درآن زمان PCs unlimited نام داشت. این شرکت با مونتاژ قطعاتی که شرکتهایی مثل IBM از آنها استفاده میکردند شروع کرد و المانهایی به محصولات اضافه میکرد که آن را منحصر به فرد کند. این شرکت تا آخر سال ۸۴ در حدود ۶ میلیون دلار درآمد کسب کرد.
دل در سن ۲۰ سالگی حدود ۳۰ کارمند در شرکتش داشت. این شرکت در سال ۱۹۸۷ به «شرکت کامپیوتری دل» تغییر نام داد. دل در همین زمان برنامهای ارائه داد که هیچ صنعت دیگری ارائه نمیداد. به جای این که مشتریان کامپیوترهایشان را برای تعمیر به فروشگاهها بیاورند، از طریق درخواستهای تلفنی افراد شرکت به خانه مشتریان رفته و کامپیوترهایشان را تعمیر میکردند چون در واقع شرکت هیچ فروشگاهی نداشت. دل تنها پس از چهار سال از تاسیس شرکت، در سال ۱۹۸۹، توانست به فروشی معادل ۱۵۹ میلیون دلار دست یابد. خوشبختی دل در این سال با ازدواج با سوزان لیبرمان تکمیل شد. این زوج در حال حاضر ۴ فرزند دارند و در اوستین زندگی میکنند.
دل در سن ۲۷ سالگی جوانترین مدیرعاملی بود که شرکتش جزو ۵۰۰ شرکت برتر لیست مجله فورچون قرار داشت. دل در سال ۹۶ فروش اینترنتی کامپیوترهایش را آغاز کرد.
دل و سوزان در سال ۱۹۹۹ بنیاد خیریه مایکل و سوزان دل را تاسیس کردهاند که بر امور خیریه مربوط به کودکان تمرکز دارد. به علاوه دل مبالغ زیادی را تاکنون صرف امور خیریه دیگر کرده است.
کشف ۸ میلیارد ریال از اموال مسروقه بانک ملی / دستگیری ۱۷ دلال ارزی
فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ ضمن اعلام این خبر که ۸ میلیارد ریال از اموال سرقتی بانک ملی کشف شد، گفت: ۱۷ نفر از متهمان دلالان ارزی دستگیر شدند.
سردار حسن رحیمی در جمع خبرنگاران و در بازدید از طرح دستگیری مجرمین حرفهای و باندی، با گرامیداشت هفته فرا جا با اشاره به چهارمین مرحله طرح کاشف گفت: چهار مرحله اجرای طرح کاشف توسط پلیس آگاهی به مرحله اجرا در آمده است که در مجموع ۳۱۲ نفر از سارقین اعم از سارقین منازل و خودرو تا قاتلان و مجرمین جرایم مسلحانه و مجرمان آدم ربایی و متجاوزین به عنف دستگیر شدند.
فرمانده پلیس انتظامی تهران گفت: این افراد در قالب ۶۱ باند فعالیت میکردند. به عنوان مثال ۱۸ باند سارقان منزل بودند و ۱۳ باند هم از سارقین خودرو و لوازم خودرو بودند.
سردار رحیمی با بیان اینکه سارقان به سرقت ۱۷۱۵ مورد اعتراف کردند؛ گفت: ۸ میلیارد ریال از اموال سرقتی بانک ملی هم کشف شد. این افراد با فروش برخی از اجناس مسروقه یک ویلا در شمال میخرند اما الحمدالله این افراد دستگیر شدند و بالغ بر ۸ میلیارد تومان از اموال مسروقه آنان توقیف شد.
وی با اشاره به مشارکت پلیس اقتصادی در این طرح گفت: در این طرح بالغ بر سه و نیم میلیارد اقلام کالای قاچاق اعم از کالاهای قاچاق لوازم خودرو، لوازم جانبی خودرو کشف و ضبط شده است.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ با بیان اینکه در مبارزه با جرایم اقتصادی سه مرحله را اجرایی کردهایم؛ گفت: در این سه مرحله در مجموع چهل نفر دستگیر شدند که بیشتر در زمینه سوداگری ارزی فعالیت داشتند. ۱۷ نفر از متهمان دلالان ارزی دستگیر شدند. ۱۱ نفر از افراد که از کارت ملی افراد مستضعف سواستفاده میکردند، دستگیر شدند.
سردار رحیمی خاطر نشان کرد: پلیس با کسانی که میخواهند امنیت شهر را به چالش بکشند به شدت برخورد خواهد کرد.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ گفت: ان شالله از روز سیزدهم مهرماه، با شعار پلیس خادم مردم و مردم حامی پلیس هفته فراجا آغاز خواهد شد. امیدواریم بیشتر از گذشته نسبت به انجام وظایف خود تلاش کنیم و اقدامات لازم را در این زمینه انجام دهیم.
دیدگاه شما