سهام بنیادی
سهام بنیادی چیست ؟| ویژگی ها و تفاوت آن ها با سهام غیربنیادی
سهام بنیادی چیست ؟| ویژگی ها و تفاوت آن ها با سهام غیربنیادی
یکی از اصطلاحاتی که معمولا توسط افراد سرمایه گذار در بورس استفاده می شود «سهام بنیادی» است. امروزه کسانی که در بورس سرمایه گذاری می کنند همیشه به دنبال سرمایه گذاری در سهمهای پر سود هستند و از روش های مختلفی برای این کار استفاده می کنند. از جمله این روش ها می توان به تحلیل بنیادی، تحلیل تکنیکال، فیلترنویسی و. اشاره کرد. اما عبارت سهام بنیادی چیست؟ چه تفاوتی با سهم غیر بنیادی دارد؟ در این مقاله به موضوعات سهم بنیادی، نحوه شناسایی آن ها، فاکتورهای اصلی تشخیص سهم بنیادی از غیربنیادی خواهیم پرداخت. اگر شما جزو آن دسته از افرادی هستید که برای چرخاندن سهام خود از سبدگردان استفاده می کنید پیشنهاد ما به شما این است که تا انتهای این مقاله همراه ما باشید.
مقدمه
یکی از روش های سرمایه گذاری موفق در بورس، چیدن استراتژی خوب و مناسب است. انتخاب سهام بنیادی و شاخص ساز برای سرمایه گذاری در بازار بورس می باشد؛ بهترین است. به این علت که این نوع شرکت ها تاثیر بیشتری در شاخص بورس دارند و می توانند در بلندمدت، سود خوبی را برای به همراه داشته باشند. به بیانی ساده تر شرکت های بنیادی وضعیت سودسازی بسیار خوبی دارند. پرداخت سود این شرکت ها سر وقت و در بیشترین حالت ممکن بوده است و معاملات سهام آن ها بدون ابهام و با مدیریت بازارگردان انجام می شود.
سهام بنیادی چیست؟
اگر بخواهیم تعریف مختصر و ساده ای این باره داشته باشیم، سهام بنیادی سهامی است که پس از بررسی توسط تحلیلگران، ارزش ذاتی خوبی برای آن تشخیص داده شود. به بیانی دیگر در روش تحلیل بنیادی، تمرکز بر روی یافتن ارزش ذاتی سهم می باشد. در این روش هدف یافتن حداقل و حداکثر قیمت برای انجام معاملات روزانه نیست بلکه در این نوع تحلیل باید به دنبال سهمی بود که پشتوانه قوی داشته باشد تا بتوان برای مدت طولانی سهامدار آن بود. سهم هایی که از این انتخاب سهم بلندمدت برای خرید ارزش برخوردار باشند را سهم بنیادی می گویند. همان طور که می دانید امروزه یکی از مهمترین مشکلات مربوط به شرکت های سهامی، کنترل، بررسی و چگونگی وضعیت سهام اعضاء و مدیریت سبد سهام و بروز نگهداری اطلاعات و روند بازدهی می باشد که با انتخاب یک نرم افزار سهام مناسب می توان این مشکلات را به راحتی از پیش رو برداشت.
نکته قابل توجهی که در این مبحث باید در نظر داشت این است که سهام بنیادی با دیدگاهی بلندمدت مورد بررسی قرار می گیرد. ویژگی مثبتی که این سهام دارد این است که در آینده روندی رو به رشد خواهد داشت. بدین معنا که فراز و فرودهای بیش از حد را تجربه نمی کند بلکه تنها در زمان اصلاح بازار دچار نوسان می شود. این نوع سهام همیشه سوددهی دارند اما سوددهی آن ها به شکلی نیست که توجه نوسانگیران را به خود جلب کند.
اگر شما هم جزو سهامداران بورس هستید حتما متوجه این موضوع شده اید که این ویژگیها تا حد زیادی به شرایط شرکت بورسی مربوط به سهم بستگی دارد. تحلیلگران بنیادی با استفاده از اطلاعاتی چون صورت وضعیتهای مالی شرکت، نحوه مدیریت و. که میتواند وضعیت شرکت را به خوبی به نمایش بگذارد با در نظر گرفتن سرمایهگذاریهای شرکت و جایگاه رقابتی آن، به تصمیمگیری درباره این که سهام بنیادی است یا خیر، میپردازند.
سهام های بنیادی بورس کدامند؟
بهترین سهام بنیادی بورس سهم هایی هستند که نقدشوندگی بالایی دارند و ارزش بازار آن ها بسیار بالا می باشد. این نوع سهام در صنعت و گروه بورسی که در آن فعالیت دارند بسیار سرآمد بوده و همواره از آن ها به خوبی یاد می شود. برای درک بهتر موضوع مثالی را شرح داده ایم: یکی از سهم های بنیادی بازار، نماد فولاد (همان شرکت فولاد مبارکه اصفهان ) است. در این سهام حجم معاملات و شناوری بالا، ریسک سرمایه گذاری کم و سودآوری شرکت متداوم می باشد.
تحلیلگران مالی و سرمایهگذاران به کمک نرم افزار سهام یا نرم افزارهای تحلیل بنیادی می توانند گزارش های مالی شرکت ها را در کوتاه ترین مدت ممکن و با دقیق ترین شکل ارزیابی کنند. یکی از ویژگی های مثبت این نوع نرم افزارها این است که می توان به کمک آن ها ساختارها یکپارچه شوند و همه داده ها را به صورت لحظه ای و به صورت همزمان در اختیار تحلیلگران قرار دهند.
خصوصیات سهام بنیادی
- ثبات سودآوری
- حاشیه سود مناسب
- نقدشوندگی بالا در بورس
- عمر بالای شرکت
- انتشار مداوم اطلاعات و اخبار
- درصد تقسیم سود بالا و تقسیم سود سریع در انتهای سال مالی
- چشم انداز مثبت برای صنعتی که سهم در آن قرار دارد
- میزان تاثیر در شاخص کل
- نسبت دارایی ها به بدهیهای آن شرکت
- برنامه های آینده شرکت، از جمله قراردادها، گسترش مجموعه و.
- تغییر روند پلکانی از زیانده به سمت ثبات و در نهایت رسیدن به سوددهی
- روند افزایشی نرخ فروش محصولات، خدمات و.
- نکته ای که در این مبحث باید در نظر داشته باشید این است که با امکانات نرم افزار مدیریت امور سهام، میتوان قدمی بزرگ در راستای کاهش مشکلات ناشی از عدم شناسایی رفتار سرمایهگذاران و متغیرهای تأثیرگذار بر قیمت و بازده سهام برداشت.
تفاوت سهم بنیادی و غیربنیادی چیست؟
در این مبحث به تفاوت سهام بنیادی و غیر بنیادی خواهیم پرداخت. اما ارائه این مطلب به این معنی نیست که این سهام خوب یا بد است. سهم غیربنیادی بدین معناست که برای سرمایه گذاری با استراتژی بلندمدت پیشنهاد نمیشود. در حالی که ممکن است سهم غیربنیادی در تحلیل تکنیکال با ارزش شمرده شود و مورد خوبی برای سهامداران با استراتژی کوتاهمدت به حساب بیاید.
همان طور که در بالا به آن اشاره کردیم در تحلیل بنیادی ارزش ذاتی سهم تخمین زده می شود، اما در این تحلیل نمی توان حداقل و حداکثر قیمت را تشخیص داد. در مقابل این تحلیل، تحلیل تکنیکال قرار دارد که میتوان به راحتی به قیمت دست پیدا کرد در حالی که ارزش ذاتی سهم قابل تشخیص نخواهد بود.
فاکتورهای فرعی تشخیص سهم های بنیادی
کدام سهم بهتر است؟ بنیادی یا غیربنیادی؟
با توجه به توضیحات شرح داده شده در بالا حتما تا به الان به این نتیجه رسیده اید که بهترین گزینه برای سرمایهگذاری سهام بنیادی است. بر طبق وضعیت خوب این شرکتها، رسیدن به سودهی در سهام آنها حتمی است. اما بسیاری از سهامداران بورسی از نوسان قیمت سهام بهره می برند به عبارتی دیگر در سهم بنیادی که افزایش و کاهش ناگهانی قیمت اتفاق نمیافتد، سود چندانی برایشان در پی نخواهد داشت. حتما این سوال در ذهن شما به وجود آمده است که پس چگونه متوجه شویم که سهم بنیادی بهتر است یا سهم غیر بنیادی؟
سهام بنیادی بهتر است یا سهام غیر بنیادی؟ پاسخ به این سوال را این گونه مطرح می کنیم که در ابتدا شما باید چند موضوع را مد نظر قرار دهید. به عنوان مثال نحوه فعالیت در بازار بورس: برای سهامدارنی که به صورت روزانه در بازار مشغول فعالیت هستند، خرید و فروش سهام غیر بنیادی سود خوبی میتواند داشته باشد. فقط کافی است سهامدار روش تحلیل تکنیکال را بیاموزد. سپس با استفاده از آن، پایینترین قیمت برای ورود به سهم و بالاترین قیمت برای خروج از آن را پیدا خواهد کرد و در نهایت از معاملات سهام غیر بنیادی به سود خوبی میرسد. در نظر داشته باشید که این روش ریسک بالایی دارد.
اکثر سهامداران سرمایهگذاری با استراتژی بلندمدت، ریسکپذیری کمتر و احتمالا با دارایی بیشتر، معمولا سهام بنیادی را انتخاب میکنند. در برخی از سهامداران مشاهده شده است که چندین سهم بنیادی و غیر بنیادی را در سبد سهام خود قرار داده و با در نظر گرفتن هر دو استراتژی بلندمدت و کوتاهمدت به مدیریت آن میپردازند. برای انجام چنین کاری، برخورداری از دانش بورسی اهمیت زیادی دارد.
اهمیت نرم افزار سهام
یکی از مهمترین مشکلات شرکتهای سهامی، خریداران سهام، کارگزاریها و مدیران بورسی مواردی مثل مدیریت سبد سهام، بررسی وضعیت سهام اعضای یک شرکت، بهروز نگهداری اطلاعات و روندهای بازدهی سهم است. تحلیلگران برای حل مشکلات، نرم افزار امور سهام، به عنوان یک نرم افزار مدیریتی که میتواند مشکلات پیشروی دنیای بورس را حل کند پیشنهاد می دهند.
نرم افزار سهام از دسته نرم افزارهای حسابداری و مدیریتی کاوش، نرم افزاری است که با توجه به نیازمندی ها و دغدغه های مدیریت شرکت های سهامی، سرمایه گذاری و تعاونی طراحی شده است. با استفاده از این نرم افزار شما امور مدیریتی خود را با سرعت و دقتی بالا انجام خواهید داد و این دقت عمل باعث اعتماد سهامداران بیشتری به شرکت شما خواهد شد. نکته نرم افزارهای شرکت کاوش آن است که شما بدون نیاز به دانش خاصی و با استفاده از خدمات پشتیبانی این مجموعه به راحتی می توانید از نرم افزار استفاده کنید.
سخن پایانی
در طی این مقاله به تفاوت سهام بنیادی و غیربنیادی و نحوه سودهی هر کدام پرداختیم. همان طور که در بالا اشاره شد تصمیمگیری برای ورود به هر کدام از این سهام به استراتژی فرد سرمایهگذار وابسته است. نکته ای که باید در نظر داشته باشید این است که سرمایهگذاری در هر کدام از سهم بنیادی و غیربنیادی می تواند سودده باشد، به شرطی که سرمایهگذار دانش بورسی خود را ارتقا دهد و بتواند تصمیمات خود در بازار بورس را مدیریت کند.
برای انتخاب یک سهم، به چه معیارهایی باید توجه کرد؟
یکی از مسائل مهمی که ذهن سرمایهگذاران را از دیرباز به خود مشغول داشته، این است که چه سهامی را برای سرمایهگذاری انتخاب کنند. هدف نهایی تمامی افرادی که در سهام سرمایهگذاری میکنند، کسب سود مناسب است.
طور ساده میتوان گفت برای انتخاب یک سهم خوب، باید به این معیارها توجه کرد:
1 – وضعیت دارایی ها و بدهی های شرکت : یکی از عوامل موثر در انتخاب سهام یک شرکت، وضعیت دارایی ها، بدهی ها و حقوق صاحبان سهام شرکت است. هر اندازه این وضعیت مطلوب تر باشد، نشان دهنده شرایط مناسب شرکت برای سرمایه گذاری است. به این منظور، می توان ترازنامه شرکت را مورد بررسی قرار داد.
2 – سود نقدی هر سهم : علاوه بر وضعیت درآمدی شرکت، میزان سودی که شرکت به هر سهم خود می دهد نیز در انتخاب سهم خوب، حائز اهمیت است.
3 – تداوم روند سودآوری : اگرچه سودآور بودن شرکت در انتخاب سهام آن بسیار مهم است، اما باید توجه داشت که این سودآوری، باید یک فرآیند مستمر و مداوم باشد، نه مقطعی. با مطالعه اطلاعات و برنامه های آتی شرکت، می توان نسبت به این موضوع آگاهی کسب نمود.
4 – نسبت قیمت به درآمد سهم ( P/E ) : نسبت قیمت به درآمد سهم بیانگر آن است که قیمت سهام شرکت، چند برابر میزان سود نقدی است که شرکت به هر سهم خود تخصیص می دهد. به عبارت دیگر، این نسبت نشان می دهد که آیا قیمت سهام به نسبت سودی که بین سهامدارانش توزیع می کند، ارزش دارد.
5 – صنعتی که شرکت در آن فعالیت می کند : هنگام انتخاب سهام یک شرکت، باید به این موضوع توجه کرد که آیا صنعتی که شرکت در آن صنعت فعالیت می کند، از شرایط مناسبی در حال و آینده برخوردار است یا خیر. شرایط خرد و کلان اقتصادی چه تأثیری بر این صنعت خواهد گذاشت. صنایع رقیب این صنعت در حال و آینده، چه وضعیتی دارند. آیا شرایط بین المللی بر این صنعت تأثیر مثبت یا منفی خواهد داشت و…
6 – قابلیت نقدشوندگی : یکی از معیارهای انتخاب سهام خوب، قابلیت نقدشوندگی سهام است، به این معنا که هر وقت دارنده آن سهم قصد فروش آن را داشت، بتواند به راحتی، سهام خود را بفروشد. هر اندازه که دفعات خرید و فروش روزانه یک سهم بیشتر باشد، قابلیت نقدشوندگی آن سهم نیز بالاتر خواهد بود.
یکی از عواملی که در توسعه و رشد بازار سرمایه نقش موثری دارد آشنایی سرمایه گذاران و معامله گران بازار سرمایه با روشهای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و افزایش توان تحلیل گیری آنها است . بی شک از طریق تجزیه و تحلیل دقیق و هوشیارانه می توان ریسک بازار سرمایه یا مخاطره سرمایه گذاران را تقلیل داد و جلوی ضرر و زیان افراطی و ناشی گری حاصل از برآیند سرمایه گذاری را خنثی نمود . با توجه به سیاست های اخیر بورس اوراق بهادار در خصوص گسترش جغرافیایی و موضوعی بورس که در پی آن تالارهای متعدد منطقه ای در اقصی نقاط کشور ایجاد شده است یقیناً می طلبد که فرهنگ عامه سرمایه گذاری در بازار سرمایه تقویت گردد .
یکی از این عوامل موثر و تقویت کننده که به نوبه خود می تواند سبب تداوم رشد و توسعه بورس اوراق بهادار گردد و سر منشاء گفتمان بهتری در مدیریت نقدینگی جامعه و مبحث فاینانس شرکتها باشد، بدون تردید گسترش آموزش های مورد نیاز جهت انجام معاملات سودمند و در وهله بعد آموزشهای لازم در خصوص مهارت تحلیل گری و تجزیه و تحلیل اوراق بهادار است. زیرا هر اندازه که بینش و درک سرمایه گذاران و معامله گران در این زمینه ها افزایش یابد از رکودهای لحظه ای ، ترقی قیمت ها بصورت حبابی و واکنش های نابهنگام در معاملات جلوگیری می کند و نه تنها شفافیت و روشنگری در معاملات را تقویت می کند بلکه بازار را به سمت و سوی کارا بودن سوق خواهد داد .
بدیهی است که این امر با افزایش انگیزش سهامداران، رقم معاملات در بورس را نیز ترقی داده و از نظر حجم معاملاتی فاصله بورس ایران را با کشور های همردیف خود کاهش خواهد داد . با این مقدمه کوتاه مقاله حاضر بیان می دارد که در خصوص آنالیز قیمت سهام و سرمایه گذاری در دارائیهای مالی در ادبیات مالی سه دیدگاه کلی وجود دارد که شامل روش بنیادین (Fundamental) روش چارتیست یا تکنیکال (Technical) و روش تئوری مدرن پرتفولیو (MPT) است که در ادامه این مبحث به آنها پرداخته می شود .
1- روش بنیادین
در بازار سرمایه ارزش سهام بر اساس میزان منافع آتی و اطمینان از تحقق آنها تعیین می گردد و هر اندازه اطمینان نسبت به کسب بازده بیشتر باشد مخاطره از دست دادن اصل سرمایه و سود آن کمتر می رسد .
عوامل و متغیرهای متعددی در بازار سرمایه و در سطح کلان کشور بر روی قطعیت یا عدم قطعیت سود و نیز تغییرات قیمت دارائیهای مالی اثر می گذارد . به همین خاطر روش بنیادین به بررسی دقیق عوامل محیطی که ممکن است بر روند حرکت قیمت سهام و به تبع آن بر بازده دارائیهای مالی تاثیر گذارد می پردازد . در این روش به منظور تحلیل گزینه های سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار قاعدتاً بایستی به سه مرحله اساسی ذیل که ارکان اصلی تحلیل بنیادین است توجه نمود .
الف- بررسی و تحلیل اوضاع اقتصادی کشور :در نظام کنونی اقتصاد جهانی ، بورس اوراق بهادار نقش دماسنج اقتصادی را ایفاء می کند و وضعیت اقتصادی و حتی سیاسی و اجتماعی کشور در حال و آینده تاثیر بسزایی بر میزان سود آوری شرکتها خواهد گذاشت . بنابراین در تحلیل بنیادین ابتداً بایستی تغییر و تحولات اوضاع اقتصادی حال و جهت گیری های آتی بدقت مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد .
این تجزیه و تحلیل شامل بررسی شاخص های کلان اقتصادی از قبیل نرخ تورم ، تولیدات ملی ، نرخ بهره ، نرخ ارز ، میزان بیکاری ، نرخهای رشد اقتصادی و سیاستهای پولی و مالی دولت و سایر نهادهای تاثیر گذار است که تحلیل گر با بررسی آنها پیش بینی های دقیق تری از وضعیت بازار سهام و صنعت خاص بعمل می آورد و از دور نمای آتی سهام موجود در بازار و بالحض سهام شرکت مورد نظر مطلع می گردد .
ب – بررسی صنعت مورد نظر : دومین مرحله از تحلیل بنیادین بررسی وضعیت و موقعیت فعلی صنعت مورد نظر و روند رشد آتی آن است . سهامداران و معامله گران برای شرکتهایی که در صنایع روبه رشد و سود آور فعالیت می کند ارزش بیشتری قایل هستند . عوامل مطلوب صنعت در این تحلیل عبارتند از :
ب – 1- تقاضای رو به رشد و فزاینده برای محصولات یا خدمات آن صنعت
ب – 2- برخورداری از ویژگی ممتاز به گونه ای که محصولات مشابه خارجی یا رقیب تهدید جدی برای نفوذ در بازار داخلی نباشند . ویژگی ممتاز می تواند از نیروی کار ماهر و متخصص ، اسم و رسم تجاری مناسب ، فناوری پیشرفته تولید و سهم بازار در خور توجه ناشی شود .
ب – 3- محدود بودن کالاهای جانشین برای محصولات آن صنعت که در این حالت هر چقدر تعداد کالاهای جانشین محدودتر باشد موقعیت بازاری آن صنعت ، مطلوبتر خواهد بود .
ب-4- دخالت محدود ارگانهای تصمیم گیرنده دولتی در تعیین قیمت محصولات صنعت و کم و کیف فعالیت آنها یک عامل مثبت تلقی می گردد زیرا مداخله نهادهای دولتی در فعالیت شرکتها و اتخاذ تصمیمات اثرگذار توسط آنها موجبات تضعیف حیطه عملکرد مدیریت و نوسانات حاد قیمت سهام و بازده شرکت را فراهم می آورد .
ب-5- استراتژیک بودن محصولات صنعت و نیز گاهاً فشردگی بازار صنعت مورد نظر باعث می گردد که رقباء جدید به آسانی وارد آن صنعت نگردند و بازار صنعت دستخوش نوسانات ناشی از ورود آنها قرار نگیرد .
ج- تجزیه و تحلیل شرکت :
در مرحله سوم تحلیل بنیادین ، تحلیل گر بازار سرمایه بعد از انتخاب صنعت مناسب بایستی شرکتی را از میان شرکتهای موجود در آن صنعت با توجه به معیارهای زیر انتخاب نماید .
ج-1- موقعیت رقابتی برتر شرکت : در هر صنعتی شاید دهها شرکت و موسسه به فعالیت بپردازند لیکن ممکن است تنها چند شرکت عمده موفقیت چشمگیری در بازار داشته باشند بررسی موقعیت رقابتی شامل میزان فروش و نرخ رشد آن ، سهم بازار شرکت از صنعت ، کیفیت محصولات یا خدمات و تمایز آنها و سایر عوامل خاص رقابتی می باشد .
ج-2- کیفیت عملکرد مدیریت شرکت : از آنجا که موقعیت هر شرکت وابسته به قابلیت ها و تواناییهای مدیریت آن است لذا بایستی در وهله اول به خصوصیات و ویژگیهای مدیران آن شرکت همانند تجربه ، تحصیلات ، موفقیت های قبلی ، نوآوری ، ابتکارات و جدیت و تلاش آنها توجه نمود . و در وهله دوم اعمال مدیریت یعنی کارایی مدیریت در اداره دارائیها ، تولید و عملیات ، فروش محصولات ، به خدمت گرفتن فناوری جدید وعرضه محصولات جدید مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.
ج-3- بررسی موقعیت مالی شرکت از قبیل نسبت های سود آوری ، بدهی ، کارایی و نقدینگی و مقایسه آن با گذشته شرکت و رقباء موجود در صنعت است .
بررسی ها نشان می دهد که تحلیل بنیادین از توان بالقوه ای برای تشخیص وضعیت کلان اقتصاد حاکم برخوردار است و تغییر و تحولات جاری شرکتها را به خوبی در تیررس نگاه خود قرار میدهدو نیز مهارت نگاه نمودن از بالا به پائین را به تحلیل گران می آموزاند و با این مشخصه ها ضمن اینکه احتمال بدست آوردن منفعت مورد انتظار را تقویت می کند نوعی منطق گرایی مالی را نیز به سرمایه گذاران عرضه می دارد . مزیت اصلی تحلیل بنیادین کاربرد فراوان اش در سرمایه گذاری های میان مدت وبلند مدت است .
2- روش تکنیکال
متخصصین و معتقدین روش تکنیکال (Technical) بر این باورند که در بازار سهام ، تمامی اطلاعات موردنیاز در قیمتها نهفته است . و با تمرکز بر روی قیمت های دوره های قبل و زمان حال سهام و پیش بینی آتی آن می توان از یک انتخاب مناسب در بازار سود جست . در واقع تکنیکالیست ها بر عکس بنیادگراها که به چرایی قیمت ها تاکید داشتند بر روی «چیستی قیمت تمرکز دارند» . این نوع سرمایه گذاری با استفاده از مطالعه رفتار و حرکات قیمت سهام در گذشته و تعیین قیمت و روند آینده آن و امکان تکرار الگوهایی مشابه صورت می پذیرد . زیرا تکنیکالها ابراز می دارند که تمامی وقایع جاری اقتصادی کشور و نیز صنعت و انتظارات سهامداران نهایتاً بر قیمت سهام تاثیر گذاشته است . لذا بایستی پیشینه تاریخی و نمودار قیمت سهام بدقت بررسی گردد .
در واقع تحلیل گر یا تکنسین صرفاً به یک روند قیمتی نیاز دارد که در قالب نمودار (Chart) عرضه می شود به همین دلیل به تکنسین ها ، چارتیست نیز گویند . چارتیست ها عنوان می دارند که قیمتهای کنونی یک سهم که به نظر تصادفی می رسد ممکن است بتدریج به الگوهای قابل تکراری تبدیل شوند . این تکرار قیمتها یک روند (Trend) را ایجام می کند که می تواند حالت صعودی (uptrend) یا نزولی (Down Trend) به خود گیرد و نوع معامله (Trade) در هر یک از حالت متمایز از دیگری خواهد بود . استراتژی معامله گر ( یا سهامدار ) برای تعیین زمانهای خرید یا فروش بستگی مستقیم به مدت انتظار او برای رسیدن به سود دارد. این زمانها می تواند بسیار کوتاه در حد چند ساعت یا نسبتاً طولانی به چندین سال برسد که عملاً در بازار سهام ایران بدلیل محدودیت های قانونی موجود و فقدان سیستمهای خرید و فروش بلادرنگ (Real Time) خرید و فروش در کمتر از یک هفته عملاً امکان پذیر نیست .
این متد تحلیل نیاز به یک شعور باز و عاری از هرگونه تعصب به سهام شرکت مورد نظر دارد تا تحت تاثیر شایعات و اطلاعات نادرست و گمراه کننده قرار نگیرد و همچنین نیاز به نرم افزار محاسباتی است که اطلاعات شرکتها را بعنوان ورودی پذیرفته و خروجی آن نموداری از روند قیمت ها باشد .
عوامل اصلی موفقیت در این روش نیازمند داشتن تبحر ، ممارست و یادگیری مداوم و توانایی در مهارتهای زیر است .
1- مطالعه و بررسی عمیق که باید با صرف وقت و در آرامش و بدور از هیاهوی بازار و خصوصاً شایعات صورت گیرد .
2- تصمیم گیری به موقع و قاطعانه خرید یا فروش که بلافاصله باید به آن عمل کرد .
3- بعد از اقدام ( خرید یا فروش سهم ) رفتار آن همواره زیر ذره بین قرار گیرد و بررسی و تحلیل حالت استمرار داشته باشد .
مراحل بررسی قیمت سهام توسط چارتیست ها یا تکنیکالیست ها به قرار زیر است :
1- انتخاب نوع نمودار از لحاظ بعد زمانی ( همانند تغییرات قیمت در هر ساعت ، روز ، هفته ، ماه و … ) و نیز انتخاب اشکال نمودار از قبیل میله ای ، خطی ، شمعی (Gandlistick) که معمولاً از مورد آخری جهت نشان دادن روند ها استفاده بعمل می آورند .
2- بررسی روند شاخص کل
3- بررسی روند شاخص 50 شرکت برتر ( خصوصاً اگر سهم مورد نظر بین این شرکتها باشد )
4- روند قیمتی سهم که برای معاملات میان مدت و کوتاه مدت دوره های روزانه وهفتگی و برای افق بلند مدت دوره های ماهانه بررسی می گردد .
5- تعیین سطح مقاومت (Risstance) یا حد بالای قیمت و سطح حمایت (Support) یا حد پائین قیمت و نقطه پرش (Breakout) یا قیمتهای بالاتر از دو نقطه فوق الذکر است . در این حالت فرصت های خرید یا فروش از راه برآورد محدوده نوسانات در دو سطح حمایتی و مقاومتی مشخص می شود که نحوه تعیین اینگونه فرصتها خود به مهارت و تبحر و درک تکنسین ها بستگی دارد که بدقت حرکات بازار را تشخیص می دهند و از روند گذشته نتیجه گیری بهتری داشته باشند .
3- روش تئوری مدرن پرتفولیو (MPT)
این روش که ابتدا توسط هری مارکویتز بصورت عملی بیان انتخاب سهم بلندمدت برای خرید شد بر اساس یک سری مفروضات خاصی است که اهم آن گویای این است که بازار کارا است و انتشار اطلاعات بصورت یکپارچه و در اختیار همکان است و شفافیت اطلاعات در معاملات حاکم است .
مبنای این روش بر پایه این استدلال استوار است که احتمال خطر از دست دادن سرمایه یا سود یک نوع سهام در بازار بسیار بیشتر از مجموعه یا ترکیب سهام است. لذا قاعدتاً سرمایه گذار حرفه ای نباید تمامی سرمایه خود را دریک قلم دارایی سرمایه گذاری کند ( و منطق اقتصادی نیز این را تایید می کند ) . بلکه بایستی آن را در مجموعه ای از سهام یا دارائیها سرمایه گذاری کند که این مجموعه به پرتفوی معروف است . پرتفوی[3] یا سبد سهام متشکل از سهام متعدد شرکتهایی است که در شرایط عادی احتمال کاهش بازده همه دارائیها تا حدودی به صفر نزدیک است . و تلاشها بر این است که ریسک غیر سیستماتیک یا تنوع پذیر به حداقل ممکن تقلیل یابد . به همین جهت ترکیب پرتفوی بهتر است به گونه ای باشد که نوسانات مشابهی نداشته باشند یعنی زمانیکه بازده یکی کاهش پیدا می کند بازده دیگری افزایش یابد در این راستا مراحل زیر توسط سرمایه گذار و یا معاملگر در بازار رعایت می گردد .
1- تعیین بازده مورد انتظار سبد سهام و تک تک سهام
2- ارزیابی وضعیت سهام مختلف و انتخاب آنها
3- بهینه نمودن ترکیب سهام ( پرتفوی )
4- ارزیابی پرتفوی و بازنگری در مجموعه سهام
تحلیل پرتفوی ، کاربرد زیادی در آنالیز ریسک و بازده و نیز تجزیه و تحلیل بازار دارد و به همین خاطر نرم افزارهای طراحی شده است که قابلیت محاسبه ریسک بازار و مقایسه آن با ریسک صنعت و شرکتها را دارد .
در روش پرتفوی مدرن مجموعه تلاشها وقف این است که بازده پرتفوی فرد سرمایه گذار به بازده بازار نزدیک گردد و در وضعیت مطلوب ، بازدهی بیشتر از آن بدست آورد. در این حالت پرتفوی کل بازار یک شاخص ارزیابی است که ریسک آن نیز با شاخص بتا (Beta)محاسبه می شود . این تحلیل کاربرد زیادی در آنالیز ریسک و تجزیه و تحلیل بازار دارد و مبنای کار سرمایه گذاران حرفه ای است .
نتیجه گیری
در تجزیه و تحلیل قیمتهای سهام و گزینش تصمیمات سرمایه گذاری هر سه روش فوق الذکر کاربرد زیادی دارند لیکن ترکیبی از هر سه متد قدرت تشخیص و رویه های انتخاب بهتری را به سرمایه گذارعرضه می دارد . بطوریکه روش بنیادین از دید کلی وضعیت کنونی بازار و دور نمای آتی را شناسایی می کند . روش تکنیکال با بررسی دقیق قیمتها می خواهد اشتباهات گذشته تصمیم گیری را تکرار نکند و از لغزش ها دوری جوید و پیش بینی خود را بر منطق دقیق و عاری از هرگونه احساسات فردی استوار نماید . در حالیکه روش MPT نیز که اساس و پایه تحلیل های موجود بازار سرمایه است درصدد این است که از ریسک های غیرسیستماتیک اجتناب نموده و یا کاهش داده و به کسب بازده معقول ( نسبت به ریسک آن ) بیاندیشد. اما تجربه نشان داده است که ترکیب روشهای فوق ابزاری به مراتب بهتر جهت تحلیل قیمت و بازده سهام است مخصوصاً در بازارهای سهامی که سرمایه گذاران آن زیاد حرفه ای بنظر نمی رسند .
استراتژی های مناسب برای انتخاب سهم در تحلیل بنیادی
در این مقاله سعی شده است به برخی از آیتمهای انتخاب یک سهم خوب و یا اجتناب از انتخاب سهم بد پرداخته شود؛ تا در بازار سهام چراغ راهی باشد برای کسانی که در این بازار فعالیت میکنند. شایان ذکر است که تحلیل بنیادی زیربنای تمامی استراتژیهای مشروح در این مقاله است که در نهایت همگی به دنبال ارزش واقعی و ذاتی یک شرکت میباشند. مطمئناً انتخاب سهم، از بین مجموعهای از معیارهای مشخص با هدف کسب بازدهی بیشتر از بازدهی کل بازار باعث رضایت میباشد. بسیاری از تازهواردان به بازار سرمایه، تصور میکنند که استراتژیهای قابل اطمینان و بدون خطایی وجود دارد که در صورت استفاده از آنها، موفقیت قطعی و تضمین شده خواهد بود. باید توجه داشت که هیچ سیستم خطا ناپذیری در انتخاب سهم وجود ندارد و هیچ روشی جادویی برای کسب ثروت وجود ندارد. البته این اصلاً بدان مفهوم نیست که نمیتوان از طریق بازار سرمایه ثروت خود را افزایش داد، بهتر است بگوییم انتخاب سهم خوب، بیشتر از آنکه یک علم باشد، یک هنر است.
عوامل بسیار زیادی بر سلامت و موفقیت یک شرکت تأثیرگذار است، بسیاری از اطلاعات شرکت ناملموس میباشد و قابل اندازهگیری نیستند. جنبههای کمی و قابل اندازهگیری یک شرکت مانند سود، به راحتی قابل دسترسی هستند، اما عوامل کیفی مانند کارکنان، مزایای رقابتی، حسن شهرت و غیره را چگونه میتوان اندازهگیری کرد؟ در انتخاب سهم باید به تناسب آن استراتژی با نگرش شخصی سرمایهگذار، چهارچوب زمانی (افق سرمایهگذاری)، تحمل ریسک و زمانی که صرف انتخاب سهم میشود، توجه داشت.
تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis)
هدف تحلیل بنیادی یافتن ارزش ذاتی یک سهم میباشد. این فرآیند را ارزشیابی سهم نیز مینامند. ارزش ذاتی که ارزش واقعی نیز نامیده میشود، با ارزش بازاری سهم متفاوت است. اگر ارزش ذاتی بالاتر از ارزش بازاری باشد، تحلیل به ما نشان میدهد که سهم واقعاً بیشتر از قیمت فعلی آن میارزد و در نتیجه تصمیم به خرید سهم گرفته میشود.
روشهای متفاوتی برای یافتن ارزش ذاتی وجود دارد، اما اساس همه آنها یکسان است و به این صورت تعریف میشود که ارزش یک شرکت برابر با مجموع ارزش فعلی جریانهای نقدی آتی آن شرکت میباشد. به عبارت دیگر یک شرکت به اندازه مجموع ارزش فعلی سودهای آتی آن میارزد. یکی از آشکارترین چالشها این است که جریانهای نقدی را برای چند سال آینده پیشبینی کنیم. در حالیکه حتی پیشبینی یک سال آتی نیز مشکل است، چگونه میتوان 10 سال آینده را پیشبینی کرد؟ آیا شرکت به زودی به فعالیت خود پایان میدهد یا اینکه صدها سال در صنعت باقی خواهد ماند؟ همه این ابهامات و احتمالات نشان میدهد که چرا مدلهای بسیار متفاوتی برای تنزیل جریانهای نقدی بکار گرفته میشود، اما هیچ یک نمیتواند به طور کامل از عدم اطمینان از آینده خالصی یابند.
تحلیل کیفی (Qualitative Analysis)
این تحلیل که گاهاً بخشی از تحلیل بنیادی در نظر گرفته میشود، شامل نگاه کلیتری بر جنبههای کیفی شرکت میباشد. عوامل کیفی مورد بررسی شامل موارد زیر میباشد:
مدیریت: ستون فقرات هر شرکت موفق، مدیریت قوی آن است. در نهایت، مسئولین ارشد تصمیمات استراتژیک شرکت را اتخاذ میکنند و در نتیجه عامل حیاتی، در سرنوشت شرکت به شمار میروند.
فعالیت شرکت و چگونگی کسب درآمد: عامل مهم دیگر، محصولات یا خدمات آن شرکت میباشد. به روش کسب درآمد شرکت توجه کنید، به عبارت دیگر، مدل تجاری شرکت چگونه است؟ اطلاع از جزئیات سودآوری یک شرکت گامی اساسی در تعیین ارزش یک سرمایهگذاری به شمار میآید.
صنعت و رقابت: گذشته از اطلاع از فعالیت شرکت، باید ویژگیهای صنعت مطبوع شرکت از جمله پتانسیل رشد صنعت را نیز تحلیل نمود. مطمئناً یک شرکت در یک صنعت رو به رشد، نسبت به شرکتی که در یک صنعت ضعیف فعالیت دارد، درآمد بهتری دارد.
سرمایهگذاری ارزشی (Value Investing)
این استراتژی در واقع انتخاب سهمهایی است که زیر ارزش ذاتی خود در بازار معامله میشوند. یک سرمایهگذار ارزشی به دنبال سهمهایی با شرایط بنیادی قوی است که به نسبت شرایط سهم در بازار، ارزان به فروش میرسد؛ و در این راستا عواملی مانند سود هر سهم، سود نقدی، ارزش دفتری و جریان نقدی را زیر نظر دارد. سرمایهگذار ارزشی شرکتهایی را جستجو میکند که در بازار به درستی ارزشگذاری نشدهاند و وقتی که بازار اشتباه خود در ارزشگذاری را تصحیح میکند، پتانسیل رشد افزایش قیمت سهم را دارند. سرمایهگذاری ارزشی در واقع قیمت جاری سهم را با ارزش ذاتی و نه قیمتهای تاریخی مقایسه میکند. طبیعی است که در این روش سرمایهگذاری به نوسانات روزانه قیمت سهم و نوسانات بازار توجهی نمیشود و نگرشی نسبتاً بلند مدت بر سرمایهگذاری حاکم است.
برخی از سرمایهگذاران ارزش، از معیارهای زیر برای انتخاب سهم استفاده میکنند:
- قیمت سهم بیشتر از دو سوم ارزش ذاتی آن نباشد.
- P/E سهم، جزء پایینترین 10 درصد P/Eهای بازار باشد.
- قیمت سهم بالاتر از ارزش دفتری سهم نباشد.
- دارایی جاری حداقل دو برابر بدهی جاری باشد.
- سود هر سهم شرکت از رشد باثباتی در سالهای اخیر برخوردار باشد.
- سرمایهگذاری رشدی (Growth Investing)
در این استراتژی سرمایهگذار به دنبال سهام رشدی یا سهامی است که به اعتقاد او از پتانسیل بالایی برای رشد در آینده برخوردار است. در بیشتر اوقات سهام رشدی به سهامی اطلاق میگردد که در مقایسه با صنعت و یا کل بازار، رشد بالاتری را در EPS خود تجربه نماید.
ارزش در مقابل رشد: سرمایهگذاران ارزشی موکداً به شرایط فعلی سهم توجه نشان میدهند. آنها به دنبال سهامی هستند که زیر ارزش ذاتی سهم، با توجه به شرایط جاری خود معامله میشوند. در مقابل سهامداران رشدی، بر پتانسیل شرکت در آینده تمرکز میکنند و تأکید بسیار کمی بر قیمت فعلی دارند. آنها بر خلاف سرمایهگذاران ارزشی، سهامی را میخرند که بالاتر از ارزش ذاتی خود معامله میشوند. البته این کار را با این اعتقاد انجام میشود که ارزش ذاتی سهم رشد خواهد کرد و از ارزش فعلی سهم فراتر خواهد رفت. اینگونه سرمایهگذاران عمدتاً به دنبال خرید سهام شرکتهای جوان هستند، به عبارت دیگر شرکتهایی که در چرخه عمر خود در مرحله رشد میباشند. فرض بر این است که رشد EPS و یا رشد درآمد شرکت به افزایش قیمت سهم منجر میشود. معمولاً سرمایهگذاران رشدی به دنبال صنایعی با رشد سریع هستند، بخصوص صنایعی که از تکنولوژیهای جدید برخوردار میباشند.
برخی از معیارهای انتخاب سهم رشدی به شرح زیر است:
- رشد بالای درآمد یا سود هر سهم شرکت در سالهای اخیر
- رشد بالای درآمد پیشبینی شده یا سود هر سهم شرکت در سالهای آتی
- کنترل قوی هزینهها و درآمدهای شرکت از سوی مدیریت (نظارت بر حاشیه سود)
- امکان چند برابر شدن سهم در سالهای آتی
سرمایهگذاری درآمدی (Income Investing)
سرمایهگذاری درآمدی به دنبال شرکتهایی با جریان باثباتی از درآمد است و شاید یکی از آسانترین استراتژیهای سرمایهگذاری باشد. معمولاً شرکتهایی مثل بانکها که سود نقدی بالا و باثباتی میپردازند، یکی از گزینههای انتخاب سهم در این روش سرمایهگذاری هستند. سرمایهگذاران درآمدی معمولاً بر شرکتهای قدیمیتر و استقرار یافتهتر که به یک اندازه مشخص رسیدهاند و دیگر رشد آنچنان بالایی را تجربه نخواهند کرد، و یا به عبارت دیگر شرکتهایی که در چرخه عمر خود در مرحله بلوغ قرار دارند، متمرکز میشوند. این شرکتها بجای سرمایهگذاری مجدد سود انباشته در درون شرکت، ترجیح میدهند سود خود را به صورت نقدی میان سهامداران خود توزیع نمایند تا بازدهی مناسبی را نصیب سهامداران خود کرده باشند.
دو پارامتر عمدهای که در انتخاب استراتژی انتخاب سهم موثر است، عبارتند از: افق زمانی سرمایهگذاری و میزان پذیرش ریسک. هر شخصی باید بر حسب شرایط خود دست به انتخاب استراتژی سرمایهگذاری بزند. به طور کلی میتوان گفت که اگر پارامتر اول بر روی طیفی از کوتاه مدت تا بلند مدت و پارامتر دوم بر روی طیفی از ریسکگریز تا ریسکپذیر بررسی شود، شرایط زیر تا حدودی برقرار است:
- هرچه افق سرمایهگذاری بلندتر باشد، انتخاب استراتژیهای مبتنی بر تحلیل بنیادی توجیه بیشتری دارد.
- سرمایهگذاری ارزشی کم ریسکتر و سرمایهگذاری رشدی پر ریسکتر است.
سرمایه گذاری بلندمدت و کوتاه مدت
اکثر افرادی که وارد بازار سرمایه می شوند، اولین سوالی که می پرسند این است که سهام خریداری شده را بعد از چه مدت باید بفروشیم و یا اینکه آیا هر روز باید تابلو معاملاتی را رصد کنیم؟ پاسخ این سوالات را باید در نوع استراتژی افراد جستجو کنیم؛ چراکه شخصیت و نوع نگرش افراد به بازار سرمایه می تواند متفاوت باشد و یک نسخه کلی نمی توان برای همه افراد در نظر گرفت. در واقع، برخی از افراد شخصیت معامله گر و برخی دیگر شخصیت سرمایه گذاری دارند و هرکدام از آن ها می توانند با توجه به نوع دیدگاه خود موفق باشند. از طرف دیگر، مفهوم سرمایه گذاری نیز بازه های مختلفی دارد و هرکدام از آن ها را بایستی به طور جداگانه مورد بررسی قرار داد. بنابراین در این مقاله، سرمایه گذاری بلندمدت و کوتاه مدت را به شما معرفی می کنیم.
انواع سرمایه گذاری
همانطور که گفته شد، شخصیت و استراژی افراد در نوع سرمایه گذاری آن ها کاملا تاثیرگذار است و پیش از انجام هرگونه سرمایه گذاری، بایستی سطح ریسک پذیری و هدف افراد از انجام معاملات در بازار سرمایه مشخص شود. به طور کلی، بازه های زمانی سرمایه گذاری در بازار سهام را می توان به سه دسته سرمایه گذاری بلندمدت، میان مدت و کوتاه مدت تقسیم کرد که در ادامه هرکدام از آن ها را به شکل مجزا مورد بررسی قرار خواهیم داد.
سرمایه گذاری بلندمدت
بسیاری از افراد همواره به دنبال مقایسه سرمایه گذاری بلندمدت و کوتاه مدت هستند و این موضوع هواداران خاص خود را دارد و هرکدام از آن ها نیز دلایل محکمی دارند. فعالان بازار برای مقایسه بازه های زمانی سرمایه گذاری نیز اعداد مختلفی می گویند و این موضوع به نوع دیدگاه و نگرش آن ها بستگی دارد؛ اما به طور کلی، مدت زمان سرمایه گذاری بلندمدت را بیش از یک سال می دانند و برخی دیگر این مدت را بالای سه سال در نظر می گیرند.
یکی از تفاوت های سرمایه گذاری بلندمدت و کوتاه مدت به این شکل است که در سرمایه گذاری بلندمدت لازم نیست به طور روزانه تابلو معاملاتی و سهام خود را بررسی کنند و افرادی که شخصیت معامله گر ندارند، استراتژی سرمایه گذاری بلندمدت بهترین گزینه برای آن هاست و یکی از مفاهیمی که در سرمایه گذاری بلندمدت کاربرد دارد، موضوع خرید و فروش پله ای است و افرادی که قصد سرمایه گذاری در سهام یک شرکت با بنیاد خوب را دارند، از این روش برای معاملات خود استفاده می کنند و پس از تکمیل شدن مراحل خرید، سهام خود را برای یک مدت طولانی نگه می دارند.
به عنوان مثال، یک فرد سرمایه گذار، پس از بررسی دقیق عملکرد و سودآوری یک شرکت تولید کننده فولاد، به این نتیجه رسیده است که سهام آن برای سرمایه گذاری بلندمدت می تواند مناسب باشد؛ به همین دلیل با استفاده از خرید و فروش پله ای، اقدام به خرید در بازه های زمانی مختلف می کند و بر فرض مثال وقتی که سهام شرکت 1000 تومان است، یک پله خرید می کند و اگر قیمت آن پایین تر آمد، پله های بعدی را خرید می کند تا میانگین آن کمتر شود و پس از تکمیل فرآیند خرید، برای بازه طولانی مدت سهامداری می کند تا قیمت سهام شرکت مذکور به ارزش ذاتی خود برسد.
نکته: همانطور که اشاره شد، سرمایه گذاری بلندمدت در بین فعالان بازارهای مالی نیز، تعاریف مختلف دارد و برخی افراد آن را بیش از یک سال و برخی دیگر نیز، سرمایه گذاری بلندمدت را بالای سه سال می دانند.
سرمایه گذاری میان مدت
علاوه بر سرمایه گذاری بلندمدت و کوتاه مدت، نوع دیگری از سرمایه گذاری تحت عنوان «میان مدت» وجود دارد. بازه زمانی سرمایه گذاری میان مدت را معمولا بین 2 تا 6 ماه در نظر می گیرند و بسیاری از افراد، هدف این سرمایه گذاری را دریافت سود یک بازار و انتقال سرمایه به بازارهای موازی (طلا، ملک، خودرو و. ) می دانند. در این نوع سرمایه گذاری، برخلاف سرمایه گذاری بلندمدت، سرمایه گذار بعد از هر رشد قیمتی همراه بازار به اصلاح قیمت نمی رود و سریعا سرمایه خود را به بازار یا سهام دیگر وارد می کند تا از رشد دوباره قیمت سود دریافت کند. سرمایه گذاری های میان مدتی، تخصصی بیشتر از سرمایه گذاری های بلندمدت نیاز دارند و افرادی که این انتخاب سهم بلندمدت برای خرید استراتژی را دنبال می کنند، باید بین بازار ها یا سهام بتوانند جابجا شوند.
در واقع، سرمایه گذاری میان مدت، حدفاصل سرمایه گذاری بلندمدت و کوتاه مدت است و افرادی که به هر 2 مورد سرمایه گذاری و معامله گری علاقه مند هستند، این گزینه می تواند پیشنهاد خوبی برای آن ها باشد.
سرمایه گذاری کوتاه مدت
نوع دیگر سرمایه گذاری، کوتاه مدت نام دارد و فعالان بازار سرمایه، تعاریف متفاوتی از این نوع سرمایه گذاری دارند؛ برخی از افراد معتقدند که اگر بازه زمانی سرمایه گذاری کمتر از یک ماه باشد، در دسته کوتاه مدت قرار می گیرد. برخی دیگر بر این باورند که سرمایه گذاری کوتاه مدت کمتر از یک هفته است و افرادی که این استراتژی را سر لوحه کار خود قرار داده اند بایستی به طور روزانه معامله کنند. اما اغلب افراد سرمایه گذاری که بازه زمانی آن کمتر از 2 ماه باشد را کوتاه مدت می دانند و بالای 2 ماه را در دسته میان مدتی ها قرار می دهند.
این نوع سرمایه گذاری برای کسب سود از یک بازار یا سهم در حد چند درصد است و نیاز به تخصص بالا در تحلیل تکنیکال دارد و باید نقاط ورود و خروج و مخصوصا حد ضرر کاملا مشخص باشد. سرمایه گذاری کوتاه مدت ریسک بیشتری دارد و تعداد معاملات هم بیشتر است و در صورتیکه تخصص کافی داشته باشید سرمایه گذاری کوتاه مدت می تواند بازدهی خوبی داشته باشد.
مهمترین نکته در سرمایه گذاری کوتاه مدت، نوع شخصیت افراد است؛ در واقع، به دلیل استرس و اضطراب های نوسانگیری و سرمایه گذاری کوتاه مدتی، هر فردی نمی تواند این کار را ادامه دهد و به دلیل نوسانات بازار سرمایه، همواره باید تابلو معاملاتی را رصد کند تا در کوتاه ترین زمان ممکن بتواند بهترین تصمیم را بگیرد.
مقایسه سرمایه گذاری بلندمدت و کوتاه مدت
در بخش های بالاتر، جزییات مربوط به سرمایه گذاری بلندمدت و کوتاه مدت را به شما معرفی کردیم؛ اما سوالی که پیش می آید این است که کدام نوع سرمایه گذاری مناسب تر است و می تواند بیشترین بازدهی را برای سرمایه گذاران خلق کند؟ برای پاسخ به این سوال بایستی عوامل مختلفی را مورد بررسی قرار دهیم.
سرمایه گذاری بلندمدت و کوتاه مدت را بایستی با توجه به ساختار اقتصاد ایران بررسی کنیم؛ چراکه به دلیل تحریم های اقتصادی، کسری بودجه و رشد نقدینگی، اقتصاد ایران همواره در سال های اخیر با تورم همواره بوده است و قیمت ریالی دارایی های مختلف از جمله سهام، به دلیل افت ارزش ریال بالا رفته است. بنابراین، یک سرمایه گذار بلندمدت حتی بدون دانش تحلیلی و صرفا با خرید سهام یک شرکت و سپس نگه داشتن آن می تواند سود کند.
تجربه ها نشان داده است در مواقعی که تورم جامعه به شدت بالاست، فروختن سهام نمی تواند استراتژی مناسبی باشد و اصطلاحا گفته می شود که سرمایه گذاران کوتاه مدتی از رشد قیمت ها عقب مانده اند و در مقایسه سرمایه گذاری بلندمدت و کوتاه مدت در جوامع تورمی، معمولا استراتژی بلندمدتی می تواند بازدهی بیشتری داشته باشد.
به عنوان مثال، یک سرمایه گذار میان مدتی را در نظر بگیرید که سهام خود را در یک بازه شش ماهه با 15 درصد سود فروخته است؛ در نگاه اول، یک فرد موفق محسوب می شود که معامله خوبی داشته است؛ اما اگر ساختار تورمی اقتصاد ایران را در نظر بگیریم که در برخی از مواقع، تورم های 50 درصدی را تجربه کرده است، متوجه می شویم که عملکرد این فرد، آنچنان که نشان می دهد نیز موفق نبوده است. در طرف مقابل، سرمایه گذار بلندمدتی را در نظر بگیرید که بدون توجه به نوسان های کوتاه مدتی و میان مدتی، سهام در اختیار خود را حفظ کرده است و در دوره های تورمی، تمامی سودها و افزایش قیمت ها را تجربه کرده است.
بنابراین، بورس ایران که تحت تاثیر یک اقتصاد تورمی است را نباید با بورس های سایر کشورها که در یک اقتصاد آرام و تورم تک رقمی فعالیت می کنند، مقایسه کرد و تجربه ها حاکی از این نکته است که سهامداران بلندمدتی که سهام خود را برای چندسال نگهداری کرده اند، عملکردهای بسیار عالی و چشمگیر خلق کرده اند.
شخصیت سرمایه گذاری
بارها و بارها به این نکته اشاره کردیم که نوع شخصیت افراد در دیدگاه و فعالیت سرمایه گذاری آن ها کاملا تاثیرگذار است و پیش از اینکه از سرمایه گذاری بلندمدت و کوتاه مدت صحبت می کنیم، باید مشخص کنیم که نوع ریسک پذیری افراد به چه شکل است و آیا این فرد شخصیت سرمایه گذاری دارد یا معامله گری؟
جمع بندی
افرادی که وارد بازار سرمایه می شوند، سرمایه گذاری بلندمدت و کوتاه مدت را با یکدیگر مقایسه می کنند و اولین سوالی که می پرسند این است که تا چه مدت بایستی سهام خود را نگهداری کنیم؟ در واقع این سوال بیانگر دید سرمایه گذاری افراد است و به طور کلی بازه زمانی سرمایه گذاری را می توان به 3 دسته بلندمدت، میان مدت و کوتاه مدت تقسیم کرد و هرکدام از آن ها نکات خاص مربوط به خود را دارد و برای کسی که ریسک پذیرتر است و می تواند معاملات زیادی انجام دهد، سرمایه گذاری کوتاه مدت گزینه بهتری است و این فرد به طور مداوم باید نمودارهای قیمتی سهم ها و تابلومعاملاتی را زیر نظر داشته باشد.
در طرف مقابل، برای مقایسه سرمایه گذاری بلندمدت و کوتاه مدت، بایستی ساختار تورمی اقتصاد ایران را در نظر گرفت؛ چراکه تجربه ها نشان داده است با بالا رفتن سطح عمومی قیمت دارایی ها، بسیاری از نوسانگیران و سرمایه گذاران کوتاه مدتی و میان مدتی از بازار عقب می مانند و نمی توانند ارزش پول خود را نسبت به تورم موجود در جامعه حفظ کنند. از طرف دیگر، سرمایه گذاران کوتاه مدتی نیاز شدیدی به استفاده از تحلیل تکنیکال و تشخیص روندها و همچنین بهترین نقاط ورود و خروج برای سرمایه گذاری دارند و افراد بایستی این موضوع را در نظر بگیرند.
جزئیات خبر
برای سرمایهگذاری در بورس باید استراتژی داشت. مدتزمان سرمایهگذاری یکی از معیارهای مهم در تعیین استراتژی است. گروهی برای کسب سود در زمانی کوتاه سرمایهگذاری میکنند و گروهی دیگر در فکر کسب سود در بلندمدت هستند. هر کدام از این برنامهریزیها مزایا و معایب و نتایج خاص خود را دارند. در ادامه بررسی میکنیم که به این پرسش پاسخ خواهیم داد که در بورس سرمایهگذاری کوتاهمدت خوب است یا بلندمدت؟
در این مقاله عناوین زیر را بررسی خواهیم کرد:انتخاب سهم بلندمدت برای خرید
O منظور از سرمایهگذاری کوتاهمدت و بلندمدت چیست؟
O سرمایهگذاری کوتاهمدت و بلندمدت چه تفاوتهایی دارند؟
O سرمایهگذاری بلندمدت خوب است یا کوتاهمدت؟
منظور از سرمایهگذاری کوتاهمدت و بلندمدت چیست؟
برای این که بدانیم در بورس سرمایهگذاری بلندمدت خوب است یا کوتاهمدت باید ابتدا هر دو گزینه و مزایا و معایب هر یک را به خوبی بشناسیم. سرمایهگذاری کوتاهمدت به سرمایهگذاریهایی گفته می شود که افق زمانی سرمایهگذار معمولا زیر یک سال است. البته برخی از افراد سرمایهگذاری کوتاهمدت را دوره زمانی بسیار کمتر، مثلا کمتر از یک ماه در نظر میگیرند. گروه دیگر معاملهگران روزانه هستند که معمولا تمایل به نگهداری یک سرمایهگذاری برای کمتر از یک روز دارند. این گروه از معاملهگران در ابتدای صبح، یک سهم را میخرند و قبل از اتمام ساعات معاملاتی روز، آن را میفروشند. به این نوع سرمایهگذاری نوسانگیری گفته میشود که یک استراتژی کاملا متفاوت نسبت به سرمایهگذاری کوتاهمدت دارد. معاملات روزانه کار افراد خبره است و به مطالعه و تمرین بسیار نیاز دارد.
در مقابل به روشی که دید فرد برای نگهداری سهم بیشتر از یک سال باشد، سرمایهگذاری بلندمدت گفته میشود. گاهی اوقات سرمایهگذار بلندمدت سهم را ۵ سال، ۱۰ سال یا حتی بیشتر نگهداری و از سود هر ساله آن استفاده میکند.
آن چه که سبب میشود تا یک فرد استراتژی خود را بر مبنای سرمایهگذاری کوتاهمدت یا بلندمدت بچیند، افق زمانی مد نظر او است. به عنوان مثال اگر شخصی قصد خرید خانهای را در ۱۵ سال آینده داشته باشد، افق زمانی او ۱۵ ساله خواهد بود. در سرمایهگذاری عوامل دیگری چون میزان ریسکپذیری، میزان پیگیری و نظم مالی نیز در کنار افق زمانی مطرح است. علاوه بر این توجه کنید که شما برای سرمایهگذاری خود باید هدف داشته باشید و لازم است که اهداف بلندمدت و کوتاهمدت شما در یک مسیر باشند. در ادامه بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.
سرمایهگذاری کوتاهمدت و بلندمدت چه تفاوتهایی دارند؟
افرادی که با افق زمانی کوتاهمدت به معامله میپردازند، این هدف را با خرید سهم در قیمت پایین و فروش در قیمت بالاتر انجام میدهند. برای این کار، یک سهم را در زمانهایی که قیمت آن کمتر از ارزش ذاتی و بنیادی است خریداری میکنند و زمانیکه قیمت سهم، پس از گذشت چند روز یا چند هفته یا حتی چند ماه، بالا رفت و وارد سود شد آن را میفروشند. این روش همان طور که گفتیم دشواری خاص خود را دارد و همه چیز به این سادگی که به نظر میرسد نیست.
در واقع تنها با آگاهی نسبت به بازار و داشتن زمانبندی صحیح میتوان به خرید و فروش در کوتاهمدت اقدام کرد. زمانبندی صحیح یعنی دقیقا زمانی که سهم در پایینترین قیمت است آن را خرید و درست در بالاترین قیمت آن را فروخت. در این بین اگر سهم را خیلی زود به فروش برسانید سود بالقوه را از دست میدهید و اگر دیر اقدام به فروش کنید ممکن است اصل پولتان در معرض خطر قرار بگیرد.
معاملهگران حرفهای، با تسلط بر مفاهیم تحلیل تکنیکال ، این روند زمانی را محاسبه و قیمت آینده سهم را پیشبینی میکنند. البته گاهی این اتفاق میافتد که سهام در روند مورد انتظار حرکت نمیکند. در این حالت نیز استراتژی معاملهگر است که حکم به نگهداری یا فروش سهم در زیان میدهد.
نکته دیگر در معاملات کوتاهمدت، تعدد معاملات و هزینه کارمزد آنها است. معاملهگران کوتاهمدت در روز با تعداد بالای معامله سر و کار دارند که اگر حتی کارمزدهای تخفیفی نیز شامل حالشان بشود، باز هم پرهزینه خواهد بود. حال در سرمایهگذاری بلندمدت به علت این که معاملات به مدت طولانی نگهداری میشوند سرمایهگذار کارمزد معاملاتی کمتری را متحمل میشود.
با وجودی که معاملات کوتاهمدت میتواند برای افرادی که به روش آن تسلط دارند بسیار سودآور باشد اما اکثر سرمایهگذاران خبره و با تجربه استراتژی بلندمدت را میپسندند. به گفته وارن بافت سرمایهگذار نامدار آمریکایی که یکی از ثروتمندترین افراد حوزه بورس در دنیا است: «بهترین مدتزمان نگهداری سهم، نگهداری آن برای همیشه است». روش کار وارن بافت به این صورت بود که نوسانات بازار را به عنوان فرصتی برای خرید میدید و از طریق خرید و حفظ بلندمدت سهام شرکتهای بنیادی و قوی، توانست ثروت کلانی در بورس به دست آورد.
با توجه به این نکته میتوان گفت که سرمایهگذاری بلندمدت در شرکتهایی که رشد پایداری دارند، نسبت به شرکتهای نوپا گزینه مناسبتری است زیرا این سرمایهگذاری ریسک کمتری را به دنبال دارد. علاوه بر این، شرکتی که گذشته سود نقدی قابل توجهی پرداخت کرده و به صورت منظم این سود را افزایش داده است مسلما گزینه خوبی برای سرمایهگذاران بلندمدت محسوب میشود. سرمایهگذاران بلندمدت برای تشخیص بهترین سهمها، از روش تحلیل بنیادی استفاده میکنند و با بررسی گزارشها و صورتهای مالی شرکتها، بهترین گزینه را انتخاب میکنند. برای استفاده از خدمات مشاوره سرمایهگذاری آنلاین و مطالعه تحلیلهای تکنیکال و بنیادی، به وب سایت همفکران مراجعه کنید.
هر یک از روشها را بررسی کردیم اما برای این که بدانیم در بورس سرمایهگذاری بلندمدت خوب است یا کوتاهمدت باید هدف را در نظر بگیریم. به صورت کلی هر یک از این روشها مناسب افراد خاصی است. در ادامه جزئیات بیشتری را در این زمینه مطرح میکنیم.
سرمایهگذاری بلندمدت خوب است یا کوتاهمدت؟
شاید سوال بسیاری از شما این باشد که در بورس سرمایهگذاری بلندمدت خوب است یا کوتاهمدت؟ باید گفت شما میتوانید از هر دو نوع سرمایهگذاری استفاده کنید و از آن بهره ببرید اما همان طور که گفتیم اهداف کوتاهمدتتان باید با اهداف بلندمدت در یک مسیر باشند.
با یک مثال به شرح این موضوع میپردازیم. تصور کنید هدف بلندمدت شما خرید یک خانه باشد اما در حال حاضر پول آن را ندارید. برای رسیدن به این هدف بلندمدت شما باید یک سری اهداف کوتاهمدت برای خود تعیین کنید. مانند پسانداز مقداری از درآمدتان، کم کردن مخارج زندگی و… . در سرمایهگذاری هم لازم است همین اتفاق رخ دهد، یعنی اهداف بلندمدت شما باید از اهداف کوتاهمدتی تشکیل شده باشند که در امتداد یکدیگرند و این اهداف کوتاهمدت سبب میشوند که رسیدن به هدف اصلی آسانتر شود.
به طور کلی از لحاظ شخصیتی سرمایهگذاران به دو گروه اصلی تقسیمبندی میشوند. گروه اول افرادی که صبورند و عقیده دارند که باید به یک سرمایهگذاری فرصت داد تا شکوفا شود. این افراد به دنبال سودهای ۴۰ یا ۵۰ درصدی نیستند، بلکه به دنبال ۱۰ یا ۲۰ برابر شدن سرمایه خود در طول زمان چند ساله هستند.
گروه دوم افرادی هستند که صبرشان کم است. برای این گروه همان سود اندک مساوی با برد در این بازار است. به اعتقاد این افراد کمتر میتوان سرمایهگذاری را یافت که مثلا در طول ۱۰ سال ۲۰ برابر شود. به همین منظور تمرکزشان بر هدفهای کوچک و سرمایهگذاریهای زود بازده است. باید گفت هر دو تفکر درست است و بستگی به شرایط زندگی فرد، شخصیت و میزان ریسکپذیری او دارد.
در نتیجه نمیتوان به طور قطع گفت که بهترین سرمایهگذاری بلندمدت یا کوتاهمدت است زیرا برای همه یکسان نیست و شخصیت افراد و انگیزه آنها در سرمایهگذاری موثر است. توصیه ما این است که به علت مزیت پایداری در سرمایهگذاری بلندمدت، سرمایهگذاران تازه وارد به جای توجه به نوسانات بازار، بر چشم انداز بلندمدت بازار تمرکز کنند. به طور کلی اگر قصد دارید از استراتژی معاملات کوتاهمدت استفاده کنید؛ بهتر است تنها بخش کوچکی از سبد سهام خود را با هدف کوتاهمدت تنظیم کنید و مابقی پرتفوی خود را به روش بلندمدت اختصاص دهید.
سخن آخر
در بازار بورس به استراتژیهایی که فرد در آن افق زمانی کوتاهمدت و کمتر از یک سال را در نظر دارد سرمایهگذاری کوتاهمدت و در مقابل به سرمایهگذاری که بازده آن بعد از گذشت چند سال برآورد میشود را سرمایهگذاری بلندمدت میگویند. بنابراین اگر بخواهیم بدانیم در بورس سرمایهگذاری بلندمدت خوب است یا کوتاهمدت باید ویژگیهای شخصیتی و اهداف افراد را بررسی کنیم. روشهای بلندمدت مناسب افراد صبوری است که قصد ندارند درگیر تحلیلهای روزانه شوند و میخواهند سرمایه خود را در طول زمان چند برابر کنند و سرمایهگذاری کوتاهمدت بیشتر مناسب افرادی است که وقت زیادی دارند و قصد دارند از سودهای کوچک و سرمایهگذاریهای زودبازده بهرهمند شوند.
دیدگاه شما