چگونه در بورس موفق شویم و سود کنیم؟


اشتباه نکنید؛ گرگ وال‌استریت هم تریدر نبود. او کارگزار سهام بود و از کمیسیون‌ها به ثروت رسید.

نقاط خروج از معامله

یکی از عوامل حیاتی بقای معامله‌گران در بازار مالی، مدیریت سرمایه است. نواحی ورود و خروج از معامله، دو بخش اصلی یک استراتژی معاملاتی کامل می‌باشند. مدیریت ریسک معاملات در بازار سهام، در گرو تعیین نقاط خروج بهینه در شرایط سود و زیان است. به عبارت دیگر، در صورتی که حین ورود به موقعیت معاملاتی، برنامه خروج احتمالی ما مشخص نشده باشد؛ نمی‌توان حجم معاملاتی منطقی تعیین نمود و در نتیجه عملاً قادر به مدیریت سرمایه خود نخواهیم بود. تعیین نقاط خروج از موقعیت‌های معاملاتی، یکی از مهم ‌ترین مهارت‌های معامله‌گری است که به باور برخی کارشناسان اهمیت این موضوع از نحوه ورود به معامله نیز بیشتر است زیرا، حتی اگر در بهترین زمان ممکن نیز وارد بازار شده باشیم؛ اما نتوانیم برای خروج از معامله تصمیم درستی اتخاذ کنیم، قطعاً معاملات پرسودی نخواهیم داشت!

به طور کلی حین خروج از معاملات، نتایجی جز سود، زیان و در مواقع نادری خنثی(نقطه سر به سر) در انتظار ما نیست. در واقع اگر پیش بینی ما صحیح بوده باشد؛ در نقطه احتمالی پایان روند بر اساس استراتژی معاملاتی، سهام را به فروش می‌رسانیم و در صورت اشتباه بودن دیدگاه ما نسبت به روند آتی سهم، در ناحیه‌ای که دیگر امیدی برای بازگشت قیمت‌ها وجود ندارد؛ با پذیرش زیان از معامله خود خارج می‌شویم. عموماً در بازار مالی، معامله‌گران نقاط خروج خود را بر اساس روش‌های نموداری یا سایر روش‌های مبتنی بر تابلوی قیمت‌ و متناسب با افق سرمایه‌گذاری خود تعیین می‌کنند که در مقالات بعدی بلاگ آسان بورس به شرح این اصول و ابزار تحلیلی می‌پردازیم. فلسفه اصلی تعیین نقاط خروج این است که در مواقع حرکات موافق بازار بتوانیم در ناحیه مناسبی از بازار خارج شده تا سود حاصل از معاملات از دست نرود و زمانی که بازار در جهت مخالف ما در حال پیشروی است؛ در بهترین نقاط ممکن دارایی خود را به فروش رسانده و از زیان بیشتر جلوگیری کنیم.

نقاط خروج از معامله در بازار مالی، به دو دسته کلی حد سود و حد زیان تقسیم می‌شوند؛ که در ادامه به توضیح آن‌ها خواهیم پرداخت.

حد سود چیست؟

ناحیه بهینه خروج از بازار حین حرکت قیمت در جهت موافق موقعیت معاملاتی و صحت پیش بینی را، اصطلاحاً حد سود می‌نامند. در درجه اول هدف از تعیین حد سود این است که بتوانیم بازدهی مورد انتظار از معاملات خود را محاسبه کنیم و همچنین برنامه از پیش تعیین شده‌ای برای فروش دارایی خود داشته باشیم تا، هنگام تصمیم برای خروج از معامله دچار طمع یا استرس نشده و در مواقع رسیدن به سود مد نظر، بدون هیچ‌گونه اتلاف وقتی از معامله خارج شویم. تعیین حد سود پیش از ورود به معامله الزامی است زیرا، همگان می‌دانند روندهای بازار مالی پایدار نیستند و باید رویکردهای تدافعی حفاظت از سود داشته باشیم تا بازدهی مناسبی کسب کنیم.

حد سود به ما توانایی قیاس بین موقعیت‌های معاملاتی مختلف را می‌دهد؛ تا از ورود به معاملاتی که پتانسیل سوددهی مناسبی ندارند، اجتناب نموده و در صورت وجود چندین موقعیت مناسب هم‌زمان، بتوانیم از لحاظ بازده مورد انتظار، بهترین آن‌ها را برگزینیم. گاهاً مشاهده می‌شود؛ معامله‌گران تمرکز اصلی خود را بر نقطه ورود و حد ضرر گذاشته و توجه خاصی به تعیین حد سود ندارند. این رویکرد کاملاً اشتباه است زیرا، در این صورت شما برنامه خاصی برای خروج نداشته و تابع شرایط جاری بازار هستید. در چنین وضعیتی، اگر معامله‌گر از تجربه و مهارت بالایی برخوردار نباشد؛ امکان از دست رفتن سودها و تبدیل معاملات موفق به موقعیت‌های بازنده بسیار محتمل است. .

حد سود چیست؟

حد ضرر چیست؟

حد زیان در نقطه مقابل حد سود قرار دارد. نقطه خروج از بازار به هنگام پیشروی قیمت بر خلاف موقعیت معاملاتی، سطح توقف زیان یا حد ضرر نام دارد. به محض رسیدن قیمت به این ناحیه، معامله‌گران باید سهام خود را به فروش برسانند زیرا، حد زیان نیز همانند حد سود یک رویکرد تدافعی در مقابل نوسانات بازار محسوب شده و هدف آن پیش‌گیری از وقوع زیان بیشتر است. تعیین و پایبندی به حدود زیان، یکی از نکات کلیدی سرمایه‌گذاری موفق در بازار مالی است. فردی که هیچ‌گونه محدودیتی برای زیان خود قائل نباشد، قطعاً نمی‌تواند معاملات موفقی را تجربه کند!

در واقع معامله‌گری بدون حد ضرر را می‌توان به رانندگی عمدی با خودروی بدون ترمز تشبیه نمود که به احتمال خیلی زیاد منجر به مرگ سرنشینان آن خواهد شد. فایده اصلی حد ضرر این است که پیش از وقوع زیان‌های سنگین و شرایط بحرانی به معامله‌گر یادآوری می‌شود؛ در صورت شکست این ناحیه ممکن است هیچ نقطه توقفی برای بازار وجود نداشته باشد!

در مبحث تعیین ریسک معاملات نیز، حد ضرر نقش اساسی ایفا می‌کند. در صورتی که ما پیش از ورود به معامله، سطح توقف زیانی مشخص نکنیم، قادر به تعیین حجم بر اساس حداکثر ریسک، نخواهیم بود. ذکر این نکته الزامی است که هنگام تعیین و اعمال نقاط خروج از معامله در بورس سهام تهران، شرایط خاص این بازار نظیر محدودیت درصد نوسان مجاز روزانه و صفوف خرید و فروش را نیز در نظر بگیرید تا، با موقعیت‌های غیر منتظره‌ای مواجه نشده و در تمام مواقع امکان اعمال تصمیمات معاملاتی خود را داشته باشید.

حد ضرر چیست؟

نقاط خروج ثابت یا متحرک

یکی از پندهای سرمایه‌گذاری رایج در بازار مالی این است که؛ ” ضررهایتان را محدود کرده و به سودهایتان اجازه پیشروی دهید “.

تأکید این جمله بر داشتن حد ضرر معقول و حد سود حداکثری اما قابل دسترس می‌باشد؛ تا در مواقع درست بودن تحلیل‌ها، به بهترین نحو ممکن از شرایط بازار بهره‌مند شوید. برخی معامله‌گران مجرب و حرفه‌ای، در عوض مقادیر ثابت حد سود و زیان، از نقاط خروج متحرک استفاده می‌کنند تا، بازدهی حداکثری و ریسک حداقلی داشته باشند. زمانی که بازار در مراحل ابتدایی طبق پیش بینی آن‌ها عمل کند؛ با جابجایی حد ضرر خود در مسیر سوددهی، ریسک معاملات را تا نزدیکی صفر تقلیل داده و در ادامه بخشی از سود خود را نیز اصطلاحاً قفل می نمایند که در صورت حرکات بازگشتی احتمالی تمام سود آن‌ها از بین نرفته باشد. همچنین زمانی که معاملاتشان در آستانه حد سود باشد؛ با تحلیل دقیق قدرت روند و شرایط حاکم بر بازار، اهداف سوددهی خود را در سطوح بالاتر قرار داده تا، از تمام پتانسیل موقعیت معاملاتی خود استفاده کرده باشند.

تعیین حد سود و زیان و اعمال آن‌ها در جریان معامله‌گری، روش‌های مختلفی دارد که هر سرمایه‌گذار باید بر اساس مهارت کاری خود بهترین روش را برگزیند.

چه مدت طول می‌کشد تا به یک سرمایه گذار خوب تبدیل شویم؟

زمان لازم برای تبدیل شدن به یک سرمایه گذار موفق

پاسخ به پرسش چقدر زمان می‌برد تا یک سرمایه گذار (Investor) موفق باشیم، به عوامل متعددی بستگی دارد که بعضی از آنها به قابلیت افراد بستگی دارد و بعضی دیگر وابسته به شرایط بیرونی است. برای شروع، باید فرض کنیم که یک سرمایه گذار از هوش قابل قبولی برخوردار است و با در نظر گرفتن این نکته، می‌توانیم فرض کنیم که او می‌خواهد سرمایه گذار هوشمندی باشد که دارای پلتفرم‌های معاملاتی مختلف است تا از نوسانات بازار مصون بماند.

نظم و صبر دو عامل کلیدی و مهم هستند که یک سرمایه گذار خوب باید برای موفقیت بلندمدت آنها را کسب کرده و در اختیار داشته باشد. اکثر افراد در ابتدا تریدرهای بدی خواهند بود؛ زیرا روش بهتری برای انجام ترید نمی‌دانند و احتمالا دارایی‌ها را در بالاترین قیمت می‌خرند و در کف قیمت می‌فروشند و فقط در صورتی خرید می‌کنند که کندل‌های سبز رنگ را مشاهده کنند. هنگامی که تریدرها تازه وارد در چگونه در بورس موفق شویم و سود کنیم؟ حال یادگیری حفظ دارایی‌های خود هستند، مرتکب اشتباهاتی می‌شوند و این امر می‌تواند آنها را اسیر گرگ‌های بازار کند.

۹۰ درصد تریدرها در ۹۰ روز اول انجام معاملات، بخش بزرگی از دارایی‌های خود را از دست می‌دهند، در حالی که ۱۰ درصد دیگر باید خود را خوش شانس بدانند؛ زیرا معمولا شرایط این گونه رخ نمی‌دهد.

سوال اصلی اکثر تریدرها این است که چگونه می‌توانند به نقطه تحول برسند تا بتوانند رویکرد معاملاتی خود را تغییر دهند و تصمیمات خوب اتخاذ کنند یا از عرصه ارزهای دیجیتال خارج شوند و به کارهایی که قبل از ورود به این حوزه انجام می‌دادند برگردند.

ارتباط بین سرمایه گذار موفق و انطباق پذیری

سرمایه گذار ارز دیجیتال مدیریت ریسک احساسات بازار ترید معاملات

انطباق پذیری مورد بسیار مهمی است که تریدرهای موفق را از ناموفق جدا می‌کند و یک سرمایه گذار هوشمند، همواره از نکاتی که آموخته استفاده می‌کنند تا قدم بعدی را در مسیر موفقیت خود بردارد. تجربه‌های بد و ناگوار می‌توانند باعث شوند که یادگیری‌های بالقوه به واقعیت‌های تلخ تبدیل شوند و برای اکثر تریدرها این همان نقطه‌ای است که ذهنیت و نگرش آنها تغییر می‌کند و تصمیمات هوشمندانه ظهور پیدا می‌کنند.

نکته مهمی که قابل ذکر است، این است که برای رسیدن به این نقطه تحول نباید عجله کرد. افراد نباید به دنبال یافتن نقطه تحول باشند؛ زیرا این نقطه برای هر کس متفاوت است. در عوض، تریدرها باید به مسیر خود ادامه دهند و درسی‌هایی را یاد بگیرند که تمام سرمایه گذاران موفق در مسیر خود آموخته‌اند. از آنجایی که این درس‌ها برای هر کس متفاوت خواهد بود، پیش بینی نحوه آموختن آنها یا این که آموختن آنها چه مدت طول می‌کشد، غیرممکن است.

برای اکثر تریدرها این درس‌ها بسیار احساسی خواهد بود و پس از آموختن این درس‌های سخت، ممکن است تریدر مدتی از انجام معاملات کناره گیری کند؛ این امر باعث می‌شود که تریدرها ذهن خود را از افکار منفی خالی کنند و در حالی که موج احساسات، ثبات فکری و احساسی آنها را تحت تاثیر قرار داده است، تصمیمات مهم نگیرند. احساس بد داشتن در خصوص ضررها بسیار مهم است؛ زیرا این احساس باعث ایجاد تغییرات مورد نیاز برای رسیدن به موفقیت می‌شوند.

مطالعه کتاب‌های مناسب، شما را به یک سرمایه گذار خوب تبدیل می‌کند

رسیدن به نقطه تحول ۶۰ درصد مسیری است که تریدرها برای تبدیل شدن به یک سرمایه گذار موفق باید طی کنند. پس از رسیدن به این نقطه، این سرمایه گذار هوشمند با مطالعه کتاب‌ها و مطالب افراد موفق، زمانی را به آموزش خود اختصاص می‌دهند.

این آموزش بدان معنا نیست که فقط به مشاهده ویدئوهای یوتیوب بپردازیم؛ بلکه اقدامی واقعی برای آموزش است. مطالعه کتاب‌ها، مشاهده ویدئوهای آموزشی، یادداشت‌برداری و شرکت در چند سمینار می‌تواند بهترین روش برای بسیاری از تریدرها باشد.

هنگامی که صحبت از سرمایه گذاری می‌شود، شناخت مدیریت ریسک بسیار نکته مهمی است. روش‌های مدیریت ریسک را می‌توان در کتاب‌هایی نظیر اصول مدیریت ریسک نوشته مایکل کروهی، دن گالای و رابرت مارک مطالعه کرد. اگرچه این کتاب‌ها مخصوص ارزهای دیجیتال نیستند، اما می‌توانند روش‌های بنیادین مدیریت ریسک را به شما بیاموزند. سرمایه گذاران هوشمند با مطالعه کتاب‌ها متوجه خواهند شد که چگونه در بورس موفق شویم و سود کنیم؟ چگونه این روش‌ها را به کار بگیرند و به مدیران ریسک خوبی تبدیل شوند و چگونه از دام‌های بسیار زیادی که در دنیای سرمایه گذاری وجود دارد اجتناب کنند.

پس از آن که مقداری تجربه در این عرصه کسب کردید، کتاب بسیار خوبی که می‌توانید مطالعه کنید، جادوگران بازار اثر جک شواگر است که نسخه‌های رایگان آن نیز موجود است. با مطالعه این کتاب، دانش خوب و مهمی در خصوص معاملات کسب می‌کنید که سرمایه گذاران هوشمند از آن استفاده می‌کنند. فقط پس از آن که در زمینه معاملات مقداری تجربه کسب کردید، مطالعه این کتاب توصیه می‌شود؛ زیرا باید با مباحث آن آشنا باشید.

سرمایه گذاری

کسانی که به ویدئوهای آموزشی علاقه بیشتری دارند، سایت Option Strategies Insider ویدئوهای آموزشی رایگانی تدارک دیده، که به شما نشان می‌دهد چگونه با استفاده از نوسان موجود، سود کسب کنید. این ویدئوهای آموزشی از مثال‌های واقعی استفاده چگونه در بورس موفق شویم و سود کنیم؟ می‌کند تا کاربران بتوانند به آسانی با برنامه معاملاتی موفق آشنا شوند و آن را ساماندهی کنند. این سایت برای شروع بسیار مفید است.

بنابراین مصمم باشید و نگران نباشید که چه مدت طول می‌کشد تا به یک سرمایه گذار خوب تبدیل شوید. این مدت برای هر کس متفاوت است و تا زمانی که در اقدامات خود صادق، مصمم، صبور و منظم باشید، موفقیت را به دست خواهید آورد. فقط به یاد داشته باشید که هر کسی باید از جایی شروع کند و بسیاری از افراد قبل از آن که به موفقیت برسند، اشتباهات بسیار زیادی مرتکب می‌شوند.

کسانی که می‌خواهند سریع‌تر به موفقیت برسند و به یک سرمایه گذار خوب تبدیل شوند، استفاده از یک مربی معاملاتی بهترین روش است تا مطمئن شوند که در مواجهه با موانع، بهترین تصمیمات را می‌گیرند. تحلیل بازار و استراتژی‌های مخصوص معاملاتی، کلید دور ماندن از خطرات است و ادامه دادن آموزش و یادگیری به معنای ادامه کسب سود است.

چگونه به یک معامله گر سودآور تبدیل شویم؟

چگونه به یک معامله‌گر سودآور تبدیل شویم؟ چنانچه قصد دارید به عنوان یک معامله‌گر وارد دنیای معامله گری و ترید شوید، ممکن است این سوال برای شما پیش آمده باشد که برای تبدیل شدن به یک معامله‌گر سودآور به چه نکاتی باید توجه کنید؟

باید بگوییم که طی کردن مسیر پر فراز و نشیب معامله گری، مستلزم کسب دانش و مهارت‌های تخصصی بسیاری است.

Untitled design 15 2 scaled - چگونه به یک معامله گر سودآور تبدیل شویم؟

برای اینکه به یک معامله گر سودآور تبدیل شویم باید اصول زیر را رعایت کنیم؟

۱-همیشه از یک برنامه معاملاتی استفاده کنید

برنامه معاملاتی مجموعه‌ای از قوانین است که معیارهای ورود، خروج و مدیریتی هر معامله‌گر را برای معاملات تعیین می‌کند.با فناوری پیشرفته‌ی امروزه، می‌توان ایده‌های معاملاتی را بر روی حساب دمو(آزمایشی) و قبل از متحمل شدن ریسک بر روی سرمایه واقعی، آزمایش کرد.

برای اینکه بتوانید برنامه معاملاتی خود را به درستی اجرا کنید و همچنین از امکان بک تست استفاده کنید، باید در زمینه انتخاب بروکر دقت کنید. به همین دلیل یکی از بروکرهای مورد اعتماد، بروکر آمارکتس(AMarkets) میباشد.

این روش به شما امکان می‌دهد که ایده‌ی معاملاتی خود را با استفاده از داده‌های تاریخی به کار گرفته و تعیین کنید که آیا این طرح عملی است یا خیر. هنگامی که برنامه معاملاتی تدوین شد و آزمایش مجدد آن نیز نتایج خوبی به دست داد، می‌توان از آن در معاملات حقیقی استفاده کرد.

۲-با معاملات همچون بیزینس برخورد کنید

برای موفقیت باید به معاملات به عنوان یک بیزینس تمام وقت یا پاره وقت نگاه کنید، نه به عنوان یک سرگرمی. اگر به عنوان یک سرگرمی به آن توجه شود، هیچ تعهد واقعی برای یادگیری وجود نخواهد داشت.

معامله یک تجارت است و شامل هزینه‌ها، زیان‌ها، مالیات، عدم اطمینان، استرس، ریسک و … می‌شود. شما به عنوان یک معامله‌گر در اصل صاحب یک کسب و کار هستید و باید برای به حداکثر رساندن پتانسیل کسب و کار خود تحقیق نموده و استراتژی بهینه‌ای داشته باشید.

۳-هدف و نیازهای خود را مشخص نموده و به آن‌ها پایبند باشید

یکی از اولین کارهایی که باید انجام دهید این است که بازارهایی را که می‌توانید در آنها فعالیت کنید را شناسایی نمایید. برای انجام این کار باید اطلاعات بیشتری کسب کرده و هدف و نیازهای خود را به وضوح تعریف کنید.
همچنین باید از میزان تحمل ریسک خود مطمئن شوید. بنابراین قبل از انجام هر کار دیگری، اطمینان حاصل کنید که اهداف، سرمایه، میزان تحمل ریسک و … را به دقت بررسی می‌کنید.

علاوه بر تعیین هدف، باید چارچوب زمانی خود را نیز تعیین کنید. برآورد نمایید که چقدر زمان را باید در فرایند “آزمون و خطا” در حساب آزمایشی خود صرف کنید، و همچنین چقدر زمان واقعی را می توانید صرف معامله حقیقی کنید.

باید انتخاب کنید که آیا می خواهید معاملات برای شما استقلال مالی به ارمغان بیاورد یا اینکه منبع درآمد اضافی باشد. با توجه به همه‌ی این موارد می توانید اهداف خود را تعیین کرده و به آن‌ها پایبند باشید.

Untitled design 16 1 scaled - چگونه به یک معامله گر سودآور تبدیل شویم؟

۴-از سرمایه‌ی خود محافظت کنید

محافظت از سرمایه‌ به معنای تجربه نکردن معاملات زیان‌آور نیست. همه معامله‌گران در برخی از معاملات خود ضرر می‌کنند.
اما برای یک معامله گر سودآور، حفاظت از سرمایه به معنای عدم پذیرش ریسک‌های غیر ضروری و انجام هر کاری است که می‌تواند برای حفظ معاملات خود انجام دهد، از جمله استفاده از استاپ‌لاس، تیک پرافیت و بسیاری ملاحظات دیگر.

۵-همیشه از استاپ‌لاس استفاده کنید

برای تبدیل شدن به یک معامله گر سودآور باید از استاپ لاس یا حدضرر استفاده کنیم. استاپ‌لاس میزان از پیش تعیین شده‌ای از ریسک است که یک معامله‌گر مایل است در هر معامله آن را بپذیرد.

استاپ‌لاس ممکن است یک دلار یا درصد باشد، اما در هر صورت، ریسک معامله‌گر در طول معامله را محدود می‌کند. استفاده از استا‌پ‌لاس می‌تواند تا حدی استرس را از معاملات دور کند، چرا که معامله‌گر می‌داند که در هر معامله نهایتا مقدار X را متضرر خواهد شد.

عدم اعمال استاپ‌لاس کار درستی نیست، حتی اگر آن معامله منجر به یک معامله‌ی سودآور شود. خروج با استاپ‌لاس و در نتیجه داشتن یک معامله با ضرر، اگر در چارچوب قوانین برنامه معاملاتی قرار گیرد، همچنان معامله‌ی خوبی است. استفاده از استاپ‌لاس به اطمینان از محدود شدن ضررها و خطرات کمک می‌کند.

۶-یک روش یا استراتژی معاملاتی را ایجاد کنید و آن را توسعه دهید

وقت گذاشتن برای توسعه یک روش معاملاتی مناسب ارزش تلاش بسیار را دارد و یک معامله گر سودآور اینگونه عمل میکند. واقعیت‌ها، نه احساسات یا امید، باید الهام‌بخش توسعه یک برنامه‌ی معاملاتی کارآمد باشند.

معامله‌گران که برای یادگیری عجله‌ای ندارند، معمولاً راحت‌تر می توانند تمام اطلاعات موجود را مرور کنند. چنانچه قصد شروع یک شغل جدید را داشته باشیم به احتمال زیاد باید حداقل چند سال در دانشگاه تحصیل کنیم تا واجد این شرایط باشیم که برای موقعیتی در زمینه جدید درخواست دهیم.
یادگیری نحوه‌ی معامله نیز حداقل به همان مقدار زمان و تحقیق و مطالعه مبتنی بر واقعیت نیاز دارد.

Untitled design 17 1 scaled - چگونه به یک معامله گر سودآور تبدیل شویم؟

۷-هیجانات خود را در کنترل کنید

یک معامله گر سودآور هرگز نباید اجازه دهد هیجانات، معاملاتش را تحت تاثیر قرار دهد. باید بدانید که جایی برای عصبانیت، طمع و حتی وحشت در مورد یک معامله خاص وجود نخواهد داشت. به همین دلیل است که شما باید یک استراتژی برای کنترل هیجانات خود حین انجام معاملات پیدا کنید.

توصیه می‌شود با وجوه کمتری در حساب معاملاتی خود شروع کنید، بیشتر به این دلیل که مبتدیان بر اساس احساسات خود معامله میکنند و نه بر اساس استراتژی و برنامه معاملاتی.

احساسات کنترل شده به معنای تصمیم‌گیری بهتر است، بنابراین یاد بگیرید که چگونه آرامش خود را حفظ کنید، حتی اگر بخشی از سرمایه‌ی خود را از دست بدهید.

۸-تنها آنچه را انجام دهید که به طور کامل درک می‌کنید

اگر نتوانید اصول اولیه یا پیشرفته‌تر معاملات را درک کنید، نمی‌توانید در این صنعت موفق شوید. به طور کلی برای تبدیل شدن به یک معامله گر سودآور، اگر چیزی را نمی‌دانید و متوجه نمی‌شوید نباید معامله را ادامه دهید.

علاوه بر این، هرگز بر اساس نظرات دیگران معامله نکنید، مگر اینکه کاملاً مطمئن باشید که همه چیز از چگونه در بورس موفق شویم و سود کنیم؟ جمله عواقب، نسبت ریسک-بازدهی، احتمال و … درک کرده‌اید.

۹-از تکنولوژی به نفع خود استفاده کنید

معامله‌‌گری یک تجارت رقابتی است. به راحتی می‌توان فرض کرد شخصی که در آن طرف معاملات نشسته و از تمام فناوری‌های موجود به طور کامل استفاده می‌کند. به همین دلیل انتخاب یک بروکر مناسب و استفاده از بونس های آن بسیار تاثیر گذار میباشد. برای این منظور میتوان از بونس های ارائه شده توسط آمارکتس(AMarkets) بهره برد.

انواع مختلفی از روش‌ها برای مشاهده و تحلیل بازارها وجود دارد. انواع نمودارها و ابزارهای معاملاتی، اطلاعات متفاوتی را برای معامله‌گران فراهم می‌آورند. آزمایش مجدد یک ایده‌ی معاملاتی با استفاده از داده‌های تاریخی، از گام‌های اشتباه و پرهزینه جلوگیری می‌کند.

دریافت آپدیت‌‌های بازار از طریق تلفن‌های هوشمند و رایانه به ما این امکان را می دهد که معاملات را در هر نقطه و هر جا نظارت کنیم. اتصال به اینترنت پرسرعت، استفاده از پلتفرم‌های به روز شده و بهره‌مندی از ابزارهای معاملاتی مختلف می‌تواند عملکرد معاملات را تا حدی بهبود بخشد.

به علاوه انواع متفاوتی از اندیکاتورهای تکنیکال و فاندامنتال برای تحلیل بازار وجود دارند که پیشرفت تکنولوژی، اطلاعات بسیاری در مورد هرکدام از آن‌ها و نحوه‌ی به کارگیری‌ آنها در اختیار ما قرار داده است.

Untitled design 18 1 scaled - چگونه به یک معامله گر سودآور تبدیل شویم؟

۱۰-هرگز یادگیری را متوقف نکنید

جهان پیرامون ما به سرعت در حال تغییر است. به همین دلیل است که شما باید اطمینان حاصل کنید که هرگز از یادگیری در مورد کل صنعت و بیزنس معامله گری دست نمی‌کشید. مهم‌تر از همه باید تضمین کنید که در مورد تمام ترندها، نرم‌افزارها و استراتژی‌های فعلی که می‌توانید استفاده کنید به روز باشید.

معامله‌گران باید هر روز بر یادگیری بیشتر تمرکز کنند. به خاطر داشته باشید که درک بازارها و همه پیچیدگی‌های آن‌ها یک فرایند مستمر و مادام‌العمر است. تحقیقات بسیار مانند گزارش‌های مختلف اقتصادی به معامله‌گران این امکان را می‌دهد تا حقایق بازار را درک کنند. تمرکز و مشاهده به معامله‌گران اجازه می‌دهد تا تفاوت‌های ظریف را بیاموزند.

سیاست های جهانی، رویدادهای خبری، ترندهای اقتصادی و … همه بر بازارها تأثیر می‌گذارند. بازارها دائما در حال تغییرند. هرچه معامله‌گران، بازارهای گذشته و کنونی را بیشتر درک کنند، آمادگی بیشتری برای مواجه شدن با آینده خواهند داشت.

اینترنت، بسیاری از کارها را برای ما آسان کرده است، به این معنی که شما در هر لحظه می‌توانید به جدیدترین اخبار دنیای معاملات دسترسی داشته باشید. بنابراین مطمئن شوید که با تحقیق کافی، منابع موثقی را پیدا می‌کنید.

سخن آخر

یک معامله‌ی زیان آور ‌نباید ما را شگفت زده کند. ضرر بخشی از دنیای معامله گری است. هنگامی که یک معامله‌گر، سود و زیان را به عنوان بخشی از معاملات بپذیرد آنگاه هیجانات، تأثیر کمتری بر عملکرد او در اجرای معاملات خواهند داشت.

این بدان معنا نیست که ما نمی‌توانیم از معامله‌ی سودآور هیجان زده باشیم، اما باید در نظر داشته باشیم که معامله‌ی متضرر هرگز از ما دور نیست.

۴ فرد موفق در بورس که باید بشناسید

در این مقاله از سری مقالات آموزشی می‌خواهیم به ارائه معرفی تعدادی از افراد موفق در بورس و اشخاص به نام در این بازار که باعث شدند با خرید و فروش‌هایشان نام خود را در تاریخ بازار بورس جهانی ثبت کنند، بپردازیم.

به گزارش نبض بورس، افراد موفق در بورس مثل بنجامین گراهام، فیلیپ فیش، پیتر لینچ یا ویلیام اونیل که جزو درخشان‌ترین نام‌هایی هستند که هیچ‌گاه از حافظه تاریخی معامله‌گرانی که در بازار بورس و اوراق بهادار فعالیت می‌کنند، پاک نخواهد شد. همچنین با مطالعه رفتارشناسی این بزرگان بازار سرمایه می‌توانیم به یک استراتژی جامع و کاربردی برای خودمان در بازار دست پیدا کنیم و به راحتی بتوانیم تحلیل شخصی خودمان را داشته باشیم. پس تا پایان این مقاله با ما همراه باشید.

بنجامین گراهام

بنجامین گراهام در واقع نخستین کسی است که در فهرست افراد موفق در بورس به معرفی او می‌پردازیم. او یکی از معروف‌ترین فعالان بورس بود که در دهه 60 میلادی توانست علاوه بر ارائه تئوری جذابی درباره بورس، با خرید و فروش‌هایی که در بورس نیویورک انجام می‌داد، اسمش بر سرزبان‌ها افتاد و این توانایی را داشته به عنوان یک بروکر موفق در این بازه زمانی شناخته شود.

بنجامین گراهام در سال 1984 در کشور بریتانیا به دنیا آمد. زمانی که یک سالش بود به همراه خانواده‌اش به ایالت متحده آمریکا نقل مکان کرد و در همین بحبوحه بود که پدرش را از دست داد و خانواده او دچار فقر شدیدی شد. به خاطر فوت پدر و فقر علاوه بر تحصیل کار هم می‌کرد.

بعدها از دانشگاه کلمبیا بورسیه گرفت و در رشته‌های فلسفه و ریاضیات به تحصیل ادامه داد. اما گرایش او به بازار بورس در واقع از 20 سالگی شروع شد، درست زمانی که در یکی از کارگزاری‌های وال استریت مشغول به کار شده بود.

بنجامین گراهام

گراهام در اکثر مواقع به صورت مخفیانه به مشتریان کارگزاری مشاوره ارائه می‌داد و همین کار باعث شد که همکارانش به او حسادت کنند و در نهایت از کارگزاری هم اخراج گردید.

ولی گراهام به کاری که می‌کرد ایمان داشت و با سرمایه اندک به خرید سهام در بازار بورس نیویورک شروع کرد و بعد از زمان کمی که از این کار گذشت، توانست میلیون‌ها دلار از راه معامله در بازار بورس به دست آورد و اسمش را به عنوان یکی از معامله‌گران بزرگ و مطرح بورس وال‌استریت مطرح نماید.

گراهام در سال 1934 میلادی با انتشار کتاب مشهورش به اسم "تحلیل امنیت" اسمش را تحت عنوان یکی از بزرگ‌ترین و مطرح‌ترین اقتصاددانان و تحلیلگران وال استریت ثبت کرد.

خیلی از نظریه‌های او هم اکنون نیز مورد توجه فعالان و تحلیلگران بازار بورس در سراسر جهان است. همین طور کتاب او نیز جزو کتاب‌های اقتصادی در حیطه تحلیل بازار سرمایه و بورس به حساب می‌آید. همچنین از وی به عنوان یکی از افراد امیدوارکننده برای آمریکا در عرصه اقتصادی پس از رکود جنگ جهانی دوم اسم می‌برند.

طرف‌داران او از روشی در بازار بورس بهره‌برداری می‌کنند که هم اکنون به نام "نظریه گراهام" شهرت دارد. در حال حاضر نیز وارن بافت از مشهورترین و معروف‌ترین افراد بازار بورس (دومین ثروتمند برتر دنیا) از همین الگوی گراهامی برای تحلیل بازار سهام کمک می‌گیرد.

نکات مهم و مورد توجه روش گراهام به صورت زیر است:

  1. آینده بازار قابل پیش‌بینی نیست و هیچ کسی هم از آینده بازار اطلاعی ندارد، پس تنها نکته مهم این است که ما بتوانیم بر طبق رفتار کنونی بازار عمل نماییم.(مطالعه مقاله "تحلیل رفتارشناسی در بورس" می تواند مفید باشد.)
  2. هر شرکتی در برگیرنده دو نوع ارزش است که عبارت‌اند از: 1) ارزش دفتری 2) ارزش بازار. ارزش دفتری در واقع از تقسیم دارایی‌ها بر تعداد سهام حاصل شده و ارزش چگونه در بورس موفق شویم و سود کنیم؟ بازار نیز از ضرب قیمت هر سهم در تعداد سهام حساب می‌شود. اگر درباره ارزش شرکت و محاسبه ان به دنبال اطلاعات بیشتری هستید مطالعه مقاله "محاسبه ارزش شرکت" را پیشنهاد می کنیم.
  3. سهامی برای خرید در بازار بورس ارزش دارند که از نسبت "قیمت/ارزش بازار" نزدیک به 1 و p/e به نسبت پایین برخوردار باشد.
  4. فاصله بین ارزش بازار با ارزش دفتری سهام شرکت، به اصطلاح حاشیه اطمینان نام‌گذاری شده است که در واقع هرچه این فاصله بیشتر باشد، به این معنی است که سرمایه‌گذار در واقع کمتر از نوسانات بی‌دلیل و همین طور غیرمنطقی بازار زیان خواهد دید.

در ادامه این مقاله به سایر افراد موفق در بورس اشاره می‌کنیم تا بیشتر با دیدگاه‌ها و نظریات این دسته از افراد موفق در بازار سرمایه آشنا شویم.

فیلیپ فیشر

در واقع آقای فیشر یکی از بزرگ‌ترین و نامدارترین نظریه‌پردازان بازار بورس و سرمایه در جهان است که کتابی تحت عنوان "سهام عادی و سود غیر عادی" را به تألیف درآورده است. وارن بافت نیز بر این نکته اشاره کرده است که بعد از گراهام بزرگ‌ترین نظریه پرداز بازار فیشر است. همچنین بافت نیز خودش در محضر فیشر تعلیم دیده است. از دیدگاه فیشر می‌توان سهام خوب و خرید درست را در انتخاب شرکت برتر دانست.

فیلیپ فیشر

او شرکت برتر را این طور خلاصه می‌کند که این شرکت دارای فروش، گردش نقد بالا و حاشیه سود سهام مطمئن به همراه هزینه پایین و گردش نقد بالا است. نکات مهمی که فیشر در این زمینه اشاره می‌کند عبارت است از:

  1. باید سهامی را در بازار برای خرید انتخاب نمایید که رشدش در سال آتی زیادتر از مقدار میانگین صنعت باشد.
  2. در جست و جوی مدیریت خوب بگردید. چرا که در واقع مدیریتی خوب است که چگونه در بورس موفق شویم و سود کنیم؟ سود آنی را برای رشد بلند مدت و پایدار فدا می‌کند.
  3. فروش شرکت یکی از معیارهای اساسی است. در این زمینه تا می‌توانید تحقیقات انجام دهید.
  4. حاشیه سود شرکت را برای اینکه موفق در بازار باشید حتماً بررسی کنید. فروشی که در نهایت به سود منجر نشود هیچ فایده‌ای نخواهد داشت.
  5. این فاکتور را در نظر بگیرید که شرکت بایستی تا محصول ارزان تولید نماید. حاشیه سود بالا اگر با هزینه پایین ترکیب شود، یک نتیجه مشابه با حاشیه ایمنی گراهام می‌سازد.
  6. بهتر این است که درباره شرکت به طرق مختلف اطلاعات کسب نمایید و اگر نیاز شد با رقبای شرکت، کارمندان و سرمایه‌گذارانش به پای صحبت بنشینید.
  7. این ثابت شده است که پیدا کردن شرکت‌های برتر کاری بس سخت و پیچیده‌ای است پس چند سهم خوب در سبدتان داشته باشید تا وقتتان را با شرکت‌های دیگر الکی هدر ندهید.

پیتر لینچ

لینچ به عنوان یکی دیگر از افراد موفق در بورس در واقع مدیر یکی از بهترین و مشهورترین صندوق‌ های سرمایه‌گذاری مشاع است. ارزش این صندوق معادل 20 میلیون دلار در 1977 به 14 میلیارد دلار در سال 1990 رسید. پیتر لینچ به این اصول کاری در حرفه‌اش معتقد بود که باید شرکتی را که می‌خواهید روی سهام آن سرمایه‌گذاری کنید، به خوبی بشناسید و با دانش و اطلاعات کافی برای خرید سهمش پیش بروید.

نکات مهم اصول کاری او عبارت است از:

پیتر لینچ

  1. از دانشتان برای خرید سهام مناسب کمک بخواهید. سعی کنید مدام پرس و جو کنید و در این باره اطلاعات کسب نمایید. حتی گاهی از محصولات شرکت استفاده کنید و ببینید چه ویژگی‌هایی دارد و سپس اقدام به خرید کنید.
  2. شرکت‌های انتخابیتان را طبقه بندی کنید و هر یک را در گروه خاصی دسته بندی نمایید. لازم نیست این دسته‌بندی خیلی هم دقیق باشد ولی همین که با توجه به این معیارها نظیر شرکتی با رشد سریع، در حال نوسان یا تازه‌کار دسته‌بندی کنید کفایت می‌کند. مطالعه آموزش نوسان گیری می تواند مفید باشد.

شرکت‌هایی که از نظر او برای سرمایه‌گذاری مناسب هستند عبارت‌اند از:

  • درک شرکت راحت باشد. به این دلیل که دیر یا زود این احتمال قوی وجود دارد که مدیریت شرکت را فرد نادانی به عهده بگیرد.
  • به دلیل اینکه جذابیتی ندارید مورد استقبال مردم قرار نگیرد. به عبارت دیگر همه این تصور را دارند که بر روی آخرین شرکت اینترنتی سرمایه‌گذاری کنند ولی هیچ کس رقبتی به آخرین شرکت سبزی یا میوه فروشی ندارد.
  • همه فکر می‌کنند که اگر به دنبال این هستند تا رویای پولیشان تحقق یابد به دره سیلیکون بروند و در واقع هیچ کسی نیست که به شرکت‌های مراسم کفن و دفن حتی فکر نماید.

ویلیام اونیل

اونیل یکی دیگر از افراد موفق در بورس است که نویسنده کتاب مشهور How To Make Money In the Stock Market و همین طور مؤسس ژورنال معتبری به اسم Investor Business Daily است. نظریاتی که او مطرح کرده است اغلب تا حدودی با سایر نظریاتی که دیگران مطرح می‌کنند در تقابل است.

او به جای این که توصیه کند سبد خودتان را متنوع بچینید، تأکید به انتخاب سهام برتر دارد. او اعتقاد دارد که بایستی تا به جای دنبال چند سهام متفاوت باشید، به دنبال کسب سود سریع در بازار باشید. برای اینکه به این مهم دست پیدا کنید باید تا سهام بازنده را در اسرع وقت از سبدتان خارج نمایید و بر سهام برنده اضافه کنید.

او الگویی را برای انتخاب سهام برتر در نظر دارد از جمله (الگوی CANSLIM) که هر حرف آن عبارت است از:

  • C: سود شرکت در هر فصل جدیدی بایستی نسبت به فصل قبل، از سود چشمگیری برخوردار باشد.
  • A: سود سالانه شرکت می‌بایست در هر سال نسبت به سال قبل رشد چشمگیری داشته باشد.
  • N: خدمات و محصولات جدیدی باید در سال جدید توسط شرکت ارائه شده باشد.
  • S: عرضه سهام در این شرکت باید نسبت به تقاضا بیشتر باشد و تقاضا هم نسبت به عرضه پیشی‌ بگیرد.
  • L: شرکتی باید مدنظر قرار بگیرد که از پیشگامان صنعت باشد.
  • I: سهام‌داران نهادی باید این وظیفه را به دوش بکشند که از شرکت حمایت نمایند.
  • M: سمت و سویی که بازار دارد بایستی تا در تصمیم‌گیری‌ها مد نظر تصمیم‌ گیرندگان شرکت قرار بگیرد.

و در آخر.

امیدواریم که دیدگاه‌های افراد موفق در بورس برای شما مثمر ثمر بوده باشد و بتواند شما را در مسیر اخذ استراتژی درست رهنمود نماید

در میان گذاشتن یک حقیقت؛ هیچ‌ کس با سود معامله و ترید ثروتمند نمی‌شود!

در میان گذاشتن یک حقیقت؛ هیچ‌ کس با سود معامله و ترید ثروتمند نمی‌شود!

این روزها که بازارهای مالی به رونق فراوانی رسیده‌اند و وضعیت اقتصادی دنیا به سمت خوبی پیش نمی‌رود، تعداد زیادی از مردم تلاش می‌کنند به معامله‌گر بازارهای مالی تبدیل شوند تا بتوانند به درآمد دلخواه خود برسند. با این حال، نیکلاس گوک (Niklas Göke)، نویسنده مطرح اقتصادی در مدیوم، در مقاله تازه خود استدلال می‌کند که معامله‌گری نمی‌تواند افراد را به ثروت برساند. متن کامل مقاله نیکلاس گوک را در ادامه می‌خوانید.

«هرگز نفروشید»؛ این توصیه‌ای است که کارتر توماس (Carter Thomas) آرزو می‌کند کاش ۲۰ سال زودتر به آن عمل می‌کرد.

کارتر در سال ۲۰۰۳ همه پولی را که از شغل تابستانی خود به‌عنوان یک غریق نجات به دست آورده بود روی سهام شرکت اپل سرمایه‌گذاری کرد. کل سرمایه او در آن دوره ۱۸ هزار دلار بود؛ یک تصمیم هوشمندانه.

اینکه کارتر [مانند اغلب معامله‌گران] دو ماه بعد همه سرمایه خود را صرف هزینه‌های غیرضروری یا خرید کالاهای لوکس کند، تصمیمی هوشمندانه به نظر نمی‌رسید. پس از تجزیه سهام (تقسیم سهام به تعداد بیشتری سهم) و افزایش قیمت، ارزش سهام کارتر امروزه بیش از ۱۰ میلیون دلار است.

با نگاهی به این تجربه، کارتر یک درس ساده اما عمیق آموخته است که اغلب افراد شبیه او که می‌خواهند ثروتی برای خود ایجاد کنند، آن را نادیده می‌گیرند. او می‌گوید:

اگر من ثروت کلانی به دست نیاورده‌ام تنها دلیلش این است که دارایی‌هایم را به فروش رسانده‌ام. دلیل این موضوع هرگز این نیست که من چیزهای مناسبی نخریده‌ام. من همیشه چیزهایی مناسب در زمان مناسب خریده‌ام، اما هرگز آنها را به‌اندازه کافی نگه نداشته‌ام.

نمی‌توانم خودم را با کارتر توماس مقایسه کنم، ام من هم بارها چنین اشتباهاتی را مرتکب شده‌ام، بنابراین صرفاً می‌خواهم برای خودم یک موضوع را یادآوری کنم:

شما با سود معامله ثروتمند نمی‌شوید. با داشتن دارایی‌های ارزشمند ثروتمند می‌شوید.

سلب مسئولیت: من مشاور مالی نیستم. این یک مشاوره و توصیه مالی نیست.

ساده است: دارایی خوب بخرید، نفروشید!

در میان گذاشتن یک حقیقت؛ هیچ‌کس با سود معامله و ترید ثروتمند نمی‌شود!

در اینجا ساده‌ترین الگوی ثروت دومرحله‌ای که من می‌شناسم، ارائه شده است:

۱. باید دارایی‌هایی بخرید که فکر می‌کنید دارای ارزش بالایی هستند.

۲. نباید آنها را بفروشید.

همه تصور می‌کنند انتخاب دارایی‌های مناسب، قسمت سخت ماجراست، اما در واقع فشار روانی ناشی از مبارزه مداوم با رضایت فوری است که توانایی ما و پتانسیل مالی را محدود می‌کند.

از منظر تاریخی تقریباً همه بازارها رو به بالا حرکت می‌کنند. به ۱۰، ۲۰ و یا ۳۰ سال پیش برگردید و به قیمت‌ها نگاه کنید. بازار سهام: رو به بالا. املاک و مستغلات: رو به بالا. کالا و اجناس: رو به بالا. ارز دیجیتال: رو به بالا. سرمایه خطرپذیر: رو به بالا. حتی قیمت کارت‌های بازی پوکمون گو نیز روندی صعودی داشته‌اند.

همه چیز به‌طور مداوم بالا می‌رود، زیرا پول سیستمی مصنوعی است که انسان آن را ایجاد کرده و کنترل می‌کند و می‌دانیم که انسان موجودی جایزالخطاست. هر یک از ما با خودکنترلی درگیر هستیم و بشر به‌طور کلی با این موضوع دست‌وپنجه نرم می‌کند. پول یک آزمایش مارشمالو (marshmallow experiment) غول‌پیکر برای بشریت است. دکمه «چاپ پول بیشتر» یک زنگ قرمز بزرگ است و اگر شما چنین زنگی را به دست افرادی دهید که خودکنترلی اندکی داشته باشند، واقعاً چقدر می‌توانید انتظار داشته باشید که قبل از فشردن زنگ خودشان را کنترل کنند؟

قیمت‌ها چیزی بیشتر از اعدادی نیستند که ما در کنار نام کالاها می‌نویسیم و سپس می‌گوییم «اگر تورم در طول سال ۲% افزایش پیدا کند، خوب است»؛ زیرا اقتصاد را هم بشر اختراع کرده است. ما پول بیشتری چاپ می‌کنیم و به تبع آن همه اعداد بالا می‌روند. آیا قیمت‌ها کار دیگری جز بالا رفتن می‌توانند انجام دهند؟

تنها در این سالِ استثنایی فدرال رزرو ایالات‌متحده نزدیک به ۵ تریلیون دلار چاپ کرده است. به ازای هر ۴ دلاری که در آغاز سال ۲۰۲۰ وجود داشت، اکنون دلار دیگری در گردش است. آیا می‌دانید این موضوع به چه معناست؟ این یعنی اعداد باید بالا بروند.

اگر چاپ پول قیمت‌ها را به‌صورت یکنواخت تغییر می‌داد، امسال ۲۵٪ به قیمت همه چیزهایی که با دلار اندازه‌گیری می‌شوند، افزوده می‌شد. از آنجا که این اتفاق رخ نمی‌دهد برخی حوزه‌ها (جایی که پول‌های تازه چاپ‌شده ابتدا جریان می‌یابد) افزایش بیشتری را تجربه می‌کنند. بازار سهام، اوراق قرضه، رهن و وام معمولاً جزو حوزه‌هایی هستند که این افزایش را بیشتر تجربه می‌کنند. نهایتاً پول همواره راه خودش را به بازارهای جدیدتر، حاشیه‌ای‌تر و کمتر قانون‌گذاری‌شده نظیر تأمین مالی جمعی، ارز دیجیتال و همچنین کارت‌های پوکمون پیدا می‌کند.

نکته‌ای که وجود دارد این است که چه به نمودار ۱۰۰ ساله بازار سهام، چه به نمودار ۵۰ ساله املاک و مستغلات و چه به نمودار ۳۰ ساله بازار طلا نگاه کنید، اعداد همواره بالا می‌روند. حتی اگر یک میمون بدون فکر تعدادی سهام (یا سایر دارایی‌ها) را از کلاهی به‌صورت کاملاً تصادفی بردارد باز هم در یک دوره زمانی چندین دهه‌ای عملکرد خوبی از خود به نمایش خواهد گذاشت.

با این حال و علی‌رغم اینکه ما اختلاف یک درصدی به لحاظ کروموزومی با میمون‌ها داریم، معمولاً در این قرعه‌کشی که همه می‌توانند در آن برنده شوند، موفق نمی‌شویم. دلیل آن هم یک چیز است: ما دارایی‌های‌ خود را خیلی زود می‌فروشیم.

یک سرمایه‌گذار با گذشت زمان درآمد کسب می‌کند. او کاری ارزشمندتر از این نمی‌تواند انجام دهد و در اغلب مواقع کار درستی است.

چرا می‌فروشیم؟

در میان گذاشتن یک حقیقت؛ هیچ‌کس با سود معامله و ترید ثروتمند نمی‌شود!

چرا هیچ کاری نکردن سخت است و نمی‌توان از این فرصت استفاده کرد؟ چرا نمی‌توانیم اجازه دهیم که بازار از دارایی‌های ما مراقبت کند؟ دو دلیل وجود دارد: طمع و ترس.

طمع سرمایه‌گذار زمانی است که شما چیزی را خریده‌اید که به آن اعتقاد دارید ولی خیلی زود آن را می‌فروشید، زیرا فکر می‌کنید باهوش‌تر از بازار هستید و یا تفکر کوته‌بینانه بر شما سایه افکنده است.

من در سال ۲۰۱۷ چین ‌لینک (Chainlink) را به قیمت ۰٫۰۹ دلار خریدم. می‌دانستم که این ارز دیجیتال و شبکه آن چه ‌کاری قرار است انجام دهد. فکر کردم چیز خوبی است و می‌خواستم آن را نگه دارم. چند هفته بعد تسلیم شدم و کاری که همه به من گفتند را انجام دادم: سود کسب کردم. هر واحد ‌لینک را به قیمت ۰٫۵۵ دلار فروختم. بیش از حد خوشحال بودم. ظرف چند هفته شش برابر سود کرده بودم. چطور می‌توانستم عملکرد بهتری از این داشته باشم؟ امروزه مأموریت چین ‌لینک در حال تحقق است. قیمت لینک در زمان نوشتن این مقاله حدود ۱۵ دلار بوده و به اوج قیمتی خود ۲۰ دلار نیز رسیده است. من ۱۰۰ هزار دلار را به‌راحتی از دست دادم. در واقع من تحت‌تأثیر تفکر کوته‌بینانه قرار گرفتم.چگونه در بورس موفق شویم و سود کنیم؟

ترس سرمایه‌گذار هنگامی رخ می‌دهد که شما چیزی را می‌خرید که به آن اعتقادی ندارید. فقط خریدید چون می‌ترسید سودی را که دیگران به دست می‌آورند از دست بدهید. در این شرایط شما یک بمب ساعتی هستید که بر روی یک بمب ساعتی نشسته‌اید. سؤالی که به وجود می‌آید این است: کدام یک زودتر منفجر خواهد شد؟

وقتی ۱۸ ساله بودم، سهام سه شرکتی را که در یک مجله توصیه شده بود به قیمت ۴۰۰ یورو خریدم. من صرفاً تصویر مبهمی از کاری که شرکت‌ها انجام می‌دادند داشتم و هرگز این اطلاعات را بررسی نکرده بودم. سهم‌هایی که خریده بودم ۲۵ درصد ضرر داد. برای یک جوان ۱۸ ساله ۱۰۰ یورو پول زیادی بود. پس از ماه‌ها انتظار و عذاب، در نهایت همه سهامم را با ۵۰ یورو ضرر فروختم، اما هزینه روحی آن بسیار بیشتر بود. نه‌تنها پولم را بلکه انرژی و آرامشم را هم از دست دادم. در یک سرمایه‌گذاری بد ورود کرده بودم و امیدوار بودم که ضررهایم جبران شود.

تریدر شدن

در میان گذاشتن یک حقیقت؛ هیچ‌کس با سود معامله و ترید ثروتمند نمی‌شود!

اشتباه نکنید؛ گرگ وال‌استریت هم تریدر نبود. او کارگزار سهام بود و از کمیسیون‌ها به ثروت رسید.

طمع و ترس شما را از یک سرمایه‌گذار به یک تریدر تبدیل می‌کند. تریدر شدن حرفه‌ای است که اگر مفهوم آن را بدانید احتمالاً نمی‌خواهید در آن فعالیت داشته باشید و قطعاً کاری است که شما نمی‌توانید با ترس و طمع در آن به موفقیت برسید.

اما تریدر شدن خیلی راحت به نظر می‌رسد. این‌طور نیست؟

همه می‌خواهند تریدر شوند. معامله‌گری باحال است. جذابیت دارد. باعث می‌شود احساس زنده‌بودن کنید. همچنین یک روش سریع برای از بین بردن بهره‌وری، سلامت روانی و همچنین ویران‌کردن سبد سرمایه‌گذاری‌تان برای رسیدن به یک بازدهی مناسب است.

اگر مردم می‌دانستند که «تریدر بودن» شغلی مانند سایر شغل‌هاست، شغلی که صرفاً اگر چگونه در بورس موفق شویم و سود کنیم؟ به‌طور مداوم کسب سود کنید، می‌شود بر روی آن حساب کرد، ممکن بود تصورشان از این حرفه تغییر پیدا کند. اما اغلب فکر می‌کنند می‌توان با نشستن روی سنگ توالت بعد از ناهار و فکرکردن در مورد آن می‌توانند در این حوزه مسلط شوند.

وقتی شما یک تریدر باشید، حقوق شما از خرید در قیمت پایین و فروش در قیمت بالا حاصل می‌شود. متوجه هستید؟ اگر معامله موفقی نداشته باشید، پولی برای غذا خوردن ندارید. این یک شرط برای یک تریدر تمام‌وقت واقعی است. اگر یکی از آنها نیستید خوش‌شانس هستید!

خوش‌شانس هستید که حقوق شما با خرید در قیمت پایین و فروش در قیمت بالا به دست نمی‌آید. پس چرا به‌دنبال کار دوم هستید؟ به‌ویژه چیزی که در آن مهارتی ندارید. بنابراین فقط بخرید و برای همیشه نگه دارید. از پولتان برای ذخیره چیزهای باارزش‌تر استفاده کنید.

هنگامی‌که شما دارایی‌ای را می‌خرید که به آن اعتقاد دارید، دیگر پرسیدن این سؤال که چه زمانی آن را بفروشم بی‌معناست. به‌صورت پیش‌فرض پاسخ این سؤال هرگز است. در واقع تا زمانی که شرایط به‌طور بنیادین تغییر پیدا نکند، پاسخ شما نیز نباید تغییر کند.

فرض کنیم شما آمازون را دوست دارید. وقتی ‌که سهام آمازون را خریدید، جف بزوس برای شما کار می‌کند؛ نه به‌صورت خیالی بلکه به معنای واقعی کلمه این اتفاق رخ می‌دهد. اگر جف بزوس در کار خود موفق بود، ارزش سبد دارایی شما نیز بالا خواهد رفت. به مدت ۲۰ سال این مرد ثابت کرده که می‌داند چه کاری دارد انجام می‌دهد. چرا باید چنین گزینه‌ای را از فهرست خود حذف کنید؟ آیا جف بزوس را اخراج می‌کنید؟ نه، اما شما سهام آمازون خود را می‌فروشید و این دقیقاً به معنای اخراج جف بزوس است.

کمبود یک ذهنیت باعث می‌شود که ما همانند یک تریدر رفتار کنیم، آن هم در حالی که هیچ مهارتی برای موفقیت در آن نداریم. ما خودمان را گول می‌زنیم و در یک تلاش واهی موقعیت (پوزیشن معاملاتی) خود را تغییر می‌دهیم تا «هزینه فرصت» خود را مدیریت کنیم. ما نگران نحوه سرمایه‌گذاری ۵۰۰ دلار بعدی هستیم.

در عوض ما (سرمایه‌گذاران) فقط نیازمند این هستیم که درآمد بیشتری کسب کرده و آنچه را که به آن اعتقاد داریم بخریم. ما نیاز به قدرت شلیک بیشتری داریم. [برخلاف تریدرها که مسائل زیادی دارند] تنها مسئله برای ما این است: نیاز به پول بیشتری داریم تا بتوانیم دارایی‌های بیشتری بخریم و برای همیشه آن را نگه داریم.

اگر شما به سرمایه‌گذاری‌تان در زمانی که آن را انجام می‌دهید، اعتقاد داشته باشید، دیگر نیازی به اقدامات عجیب‌وغریب نیست. تنها یک نیاز برای خرید بیشتر وجود دارد و بهترین راه برای رسیدن به این هدف، کسب درآمد بیشتر از شغلی است که در آن مهارت دارید تا اینکه بخواهید به‌صورت پاره‌وقت و ضعیف معامله کنید.

یک تریدر نباشد. بلکه یک سرمایه‌گذار باشید و سپس سعی کنید تا می‌توانید در کار خود درآمدزایی کنید تا بتوانید هر چه بیشتر سرمایه‌گذاری کنید.

ثروتمند شدن

در میان گذاشتن یک حقیقت؛ هیچ‌کس با سود معامله و ترید ثروتمند نمی‌شود!

ثروتمند شدن به‌معنای خوابیدن مثل یک نوزاد است. ثروتمند شدن به‌معنای داشتن چیزهایی است که در طول زندگی‌تان و تا آخر عمر با شما همراه باشد. تنها چگونه در بورس موفق شویم و سود کنیم؟ راه برای این کار مالکیت دارایی‌های ارزشمند برای همیشه است.

تمدن این کار را از آنچه فکر می‌کنیم آسان‌تر کرده است؛ زیرا از نظر تاریخی، در بلندمدت اعداد همواره بالا می‌روند. این سیستم برای ما ایجاد شده و نه بر علیه ما. در نتیجه ما فقط به این دلیل که در جلوی راه خودمان قرار گرفته‌ایم در سرمایه‌گذاری موفق نمی‌شویم.

روانشناسی انسان و نه توانایی او عامل موفقیت مالی ماست. ما با تأدیب نفس، حرص، ترس و یک حس ناخوشایند از پتانسیل درآمدی‌مان مبارزه می‌کنیم. حتی اگر بدانیم هیچ اقدامی نکردن، بهترین اقدام برای یک سرمایه‌گذار است، اما هنوز عمل به آن را تقریباً غیرممکن می‌دانیم.

کارتر تیز مجبور شد این درس را به‌سختی بیاموزد، اما این کار را کرد و اکنون او به این توصیه‌ها کاملاً توجه می‌کند:

من با بسیاری از افراد بالای ۵۰، ۶۰ و ۷۰ سال صحبت کرده‌ام، همه آنها یک‌چیز می‌گفتند: مهم‌ترین چیز داشتن دارایی است. اگر می‌خواهید ثروت داشته باشید، فقط باید دارایی‌های بیشتری داشته باشید. این تنها چیزی است که اهمیت دارد.

شما با کسب سود معامله ثروتمند نمی‌شوید، با داشتن چیزهای ارزشمند ثروتمند می‌شوید. هر چیزی که در مسیرتان قرار گرفت را خریداری نکنید. چیزهایی بخرید که می‌خواهید برای همیشه آن‌ها را نگه دارید و سپس ذهنتان را مدیریت کنید تا واقعاً این کار را انجام دهید.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.