مثالی از قیمت عرضه و تقاضا


افزایش تقاضا در حمایت‌ها و کاهش آن در مقاومت‌ها

اقتصاد: سایت تخصصی علم اقتصاد

رویکرد سایت اقتصادی استفاده از علم اقتصاد و تجربیات دانش آموختگان اقتصاد در ارائه تحلیل، آموزش، کتب، دستاوردها و سایر مطالب مفید در سایت جهت بهره برداری و ارتقاء دانش پژوهان ارجمند است.

آمار سایت

  • کل بازدید ها: ۴,۷۷۲,۳۸۶

دیدگاه ها

  • محمد مهدی لو در ⭐️بررسی وضعیت رشد و توسعه کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا
  • مدیر در فیلم های آموزشی مدل های STAR و PSTR
  • محمد طه در فیلم های آموزشی مدل های STAR و PSTR
  • مدیر در فیلم های آموزشی مدل های STAR و PSTR
  • رضا در فیلم های آموزشی مدل های STAR و PSTR
  • فرزانه وفادار در global-var
  • هومن نصیری در فیلم ها و فایل های آموزشی تخمین به روش GMM
  • مدیر در اهمیت آزمون مانایی (ریشه واحد) در تشخیص نوع مدل
  • shadi در اهمیت آزمون مانایی (ریشه واحد) در تشخیص نوع مدل
  • مدیر در رزومه دکتر منجذب
  • حیدری در رزومه دکتر منجذب
  • مدیر در کوانتایل و فایل های مرتبط
  • مدیر در کوانتایل و فایل های مرتبط
  • پوریا جعفری در کوانتایل و فایل های مرتبط
  • مدیر در کوانتایل و فایل های مرتبط
  • پوریا در کوانتایل و فایل های مرتبط
  • مدیر در اقتصاد کلان
  • فرهاد در اقتصاد کلان
  • مدیر در رزومه دکتر منجذب
  • یوسف در رزومه دکتر منجذب
  • مدیر در رزومه دکتر منجذب
  • فرناز خداوردی در رزومه دکتر منجذب
  • مدیر در رزومه دکتر منجذب
  • سجاد قریشی در رزومه دکتر منجذب
  • مدیر در فیلم ها و فایلهای آموزشی پانل دیتا
  • فاطمه در فیلم ها و فایلهای آموزشی پانل دیتا

عرضه و تقاضا تحلیلی ساده و پیچیده (با رویکرد پیش بینی نرخ ارز در ایران)

توسط مدیر / ۰۷ مهر ۱۳۹۷

✍🏻 محمدرضا منجذب

✳️ تحلیل ساده و پیچیده ی عرضه و تقاضا
☸️ ساموئلسن اقتصاددان برنده جایزه نوبل اقتصاد میگوید اگر به یک طوطی عرضه و تقاضا را یاد بدهید نصف اقتصاد را به او یاد داده اید. من با اجازه ایشان جمله را اصلاح میکنم و میگویم اگر عرضه و تقاضا را به یک طوطی یاد بدهید همه ی اقتصاد را یاد داده اید. قابل توجه اساتید و دانش پژوهان اقتصاد است که در هر تحلیلی اگر ما دو طرف عرضه و تقاضا (چه خرد و چه کلان) را بطور کامل تحلیل کنیم تحلیل کاملی انجام داده ایم. دوستانی که مقاله و یا پایان نامه و یا کتاب مینویسند اگر این نکته ساده را در نظر گیرند تحلیلی قابل قبول انجام داده اند. ما در دروس خرد و کلان عوامل موثر بر عرضه و تقاضا را بخوبی فرا میگیریم. و کافی است که در تحلیلها هم از آن استفاده کنیم.
☸️ برای روشن شدن مساله مثالی میزنم. چرا قیمت مسکن افزایش یافت؟ دلیل آن روشن است چون طی سالهای گذشته و به دلیل رکود در این بخش تولید مسکن ارتقاء چشمگیری نکرد و به دلیل انتظارات بر کاهش قیمت مسکن (درسالهای ۹۲ الی ۹۵) تقاضای مسکن تغییری نداشت و لذا قیمت مسکن ساکن بود. ولی در سالهای ۹۶ و ۹۷ چند اتفاق مهم افتاد که موجب افزایش شدید تقاضا و قیمت مسکن شد. اولین حرکت کاهش نرخ سود بود که موجب شد بخشی از نقدینگی از بانکها خارج و قسمت عمده آن به مثالی از قیمت عرضه و تقاضا سمت تقاضای مسکن رفت. همچنین اعلام شروع تحریمها و افزایش نرخ ارز و …موجب تشدید این امر شد.
☸️جمع بندی: اگر در هر تحلیلی عوامل موثر بر عرضه و تقاضا به خوبی و بطور کامل دیده شود آن تحلیل تحلیلی درست و کامل است.

✳️ عرضه ارز تحلیلی ساده و پیچیده

✅چندی پیش مطلبی با عنوان عرضه و تقاضا تحلیلی ساده و پیچیده در کانال گذاشتم. به نظرم رسید مثالی کاربردی در خصوص بازار ارز داشته باشم. در دروس اقتصادی میخوانیم که عرضه هر کالایی تابعی از عوامل مختلف از جمله قیمت، تعداد تولیدکنندگان و … است. البته برای ارز موضوع کمی متفاوت است. عرضه ارز در ایران ناشی از صادرات نفتی، مشتقات نفتی و غیرنفتی است. بنابراین میزان ارز ناشی از صدرات نفتی تابعی از دو پارامتر میزان صادرات نفت ضربدر قیمت نفت است. همچنین میزان صادرات غیر نفتی تابعی از نرخ ارز، درآمد خارجیان، کیفیت و … است.
✅ طبق آمار موجود حدود ۹۰ درصد ارز و دلاری که وارد کشور میشود توسط دولت و شرکتهای اقماری دولت است و حدود ۱۰ درصد در اختیار بخش خصوص است. بنابراین مدیریت اصلی عرضه ارز در اختیار دولت است و بخش خصوصی تاثیر ۱۰ درصدی دارد که آن هم تحت تاثیر سیاستگذار است. بطورمعمول در تعیین نرخ ارز دو مولفه عرضه و تقاضا تاثیرگذار و تعیین کننده است. در شرایط کنونی که تحریمهای آمریکا برگشته است دولت باید در مدیریت طرف عرضه ارز مراقبت لازم را برای تنظیم بازار در کوتاه مدت و بلندمدت مدنظر همراه با استفاده از ابزار لازم قرار دهد. به هر حال نیاز به کالاهای اساسی در اولویت اول است. لذا نمیتوان انتظار داشت دولت با تنظیم عرضه ارز تنظیم قیمت ارز را بصورت ۱۰۰ درصدی آنهم در شرایط کنونی به عهده بگیرد، هرچند بعضا در شرایط معمولی و غیر تحریمی در برخی زمانها چنین اتفاقی افتاده است. لذا در این خصوص مدیریت صحیح کوتاه و بلندمدتی باید مدنظر باشد. اما طرف دیگر مبحث طرف تقاضای ارز است که در پست بعدی مورد بحث قرار میگیرد.

✅ تقاضای ارز تحلیلی ساده و پیچیده

بدنبال پست قبلی که در مورد عرضه ارز بود، در این قسمت به تحلیل تقاضای آن و جمع بندی نهایی میپردازم. بطور معمول و روی کاغذ تحلیل تقاضا و تقاضای ارز تحلیلی روتین و نسبتا ساده است. در اقتصاد گفته میشود تقاضای ارز تابعی از قیمت ارز، قیمت کالای مرتبط (اگر هدف از تقاضای ارز سودآوری و سوداگری باشد بازدهی و قیمت تمامی بازارهای موازی مطرح است: بورس، سکه، طلای آب شده، خودرو، مسکن و…)، انتظارات ناشی از بازدهی آتی و قیمت آتی ارز و انتظارات ناشی از درآمد آتی ارز است. همچنین بروز اخبار بد و اخبار خوب و یا حتی پیش بینی اخبار بد یا خوب در آینده روی تقاضای ارز موثر است. مثلا قبل اجلاس سران در سازمان ملل و شورای امنیت به ریاست ترامپ پیش بینی میشد که اخبار بدی بوقوع میپیوندد به همین دلیل بازار ارز داخلی ناشی از هیجانات موجب افزایش تقاضای ارز شده بود ولیکن به لطف خدا این جلسات به نفع ایران تمام شد (اخبار خوب) و لذا تقاضای ارز را کاهش داد. همچنین افزایش درآمد داخلی (ایرانیها) که موجب افزایش واردات میشود و بالعکس و نیز افزایش گردشگران ایرانی میشود و بالعکس تغییرات تقاضای ارز را به دنبال دارد. شرایط غیر اقتصادی که موجب مهاجرت ایرانیان به خارج و یا بالعکس به داخل میشود نیز روی تقاضای ارز تاثیر دارد. به همین نحو میتوان عوامل دیگری را دخیل دانست که یکی از آنها عوامل ناشناخته ای است که در آینده اتفاق میافتد و الان نمیتوان پیش بینی کرد (بعنوان مثال پیشگیری از کودتا در ترکیه موجب شد تعداد گردشگران کاهش یافته و تقاضای ارز در کشورهای مبدا کاهش یابد) ولی در آینده اتفاق میافتد. و به همین ترتیب عواملی دیگر…
ملاحظه میشود روی کاغذ حتی تحلیل تقاضای ارز بطور کامل کمی پیچیده و سخت است. اکنون در عمل و در هر کشوری مانند ایران که شرایط پساتحریم مجدد را تجربه میکند شرایط به مراتب پیچیده تر است. در جمع بندی باید عوامل موثر بر عرضه را در واقعیت بطور کامل دید و تحلیل کرد و هر لحظه تغییرات آن را اطلاع داشت و همچنین عوامل موثر بر تقاضای ارز را در واقعیت دید و تحلیل کرد و میزان تاثیرگذاری آنها را بر تقاضا و عرضه ارز اندازه گیری کرد. در اینصورت میزان تغییرات قیمت قابل اندازه گیری و پیش بینی است.
در مباحث اقتصادسنجی بطور معمول این اندازه گیریها بصورت ضرایب و اعداد قابل محاسبه و حتی پیش بینی است. در اینجاست که انواع مدلهای پیش بینی مطرح میشود که هر چقدر هم قدرت پیش بینی بالایی داشته باشد ولی همواره دچار خطاهایی نیز است. به هر حال پیش بینی علمی بطور قطع دقیق تر و بهتر از پیش بینی حسی و یا تجربه ای خواهد بود.
🆔 @drmonjazeb 🔅

عرضه و تقاضا در بازار بورس

عبارت عرضه و تقاضا در خارج از فضای بورس نیز عبارتی پر کاربرد و مشهور است. به طور کلی هر چیزی که قیمت داشته باشد، با مفهوم عرضه و تقاضا در ارتباط است. هر کالا، خدمت، اوراق یا حقوقی که قرار باشد مورد خرید و فروش قرار مثالی از قیمت عرضه و تقاضا مثالی از قیمت عرضه و تقاضا بگیرد، توسط مفهوم عرضه و تقاضا است که ارزش گذاری می­‌شود. در هر فرایند خرید و فروش، یک رقابت میان عرضه کالای مورد معامله با تقاضایی که برای خرید آن وجود دارد، رخ می‌­دهد. نتیجه این رقابت، تعیین کننده قیمت معامله خواهد بود. رابطه میان عرضه و تقاضا و قیمت، به سادگی در تصویر زیر قابل مشاهده هست.

رابطه میان عرضه و تقاضا

به طور کلی رابطه میان عرضه و تقاضا معکوس یکدیگر است. اگر حجم عرضه یک کالا از حجم تقاضای آن بیشتر شود، قیمت کالا کاهش می­‌یابد. در حالت معکوس هم اگر مقدار عرضه کمتر از تقاضا باشد، کالا کمیاب شده و قیمت آن افزایش می­‌یابد. در بازار بورس نیز همین قاعده ساده و ابتدایی وجود دارد. در این مقاله قصد داریم به طور جزئی‌­تر به مفهوم عرضه و تقاضا در بازار سرمایه و تاثیر آن روی فرایند تحلیل بورس و تصمیم‌گیری‌­ها برای خرید و فروش بپردازیم. پس با ما همراه باشید.

اهمیت عرضه و تقاضا در بازار بورس

علی رغم تمام پیچیدگی­‌هایی که بازار بورس دارد، اما در نهایت تنها یک چیز است که در بورس اهمیت دارد و آن قیمت سهام است. هر اتفاقی که در بورس می­‌افتد، تاثیر آن بر روی قیمت سهام دیده می‌­شود. درستی یا نادرستی تمام روش‌­ها و ابزارهای تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی، نهایتا در قیمت سهام است که ارزیابی می‌­شود. اما همان طور که در سطرهای بالا اشاره شد، قیمت هر چیزی بر اساس رابطه ساده میان عرضه و تقاضا تعیین می‌­شود. پس تمام اخبار مهم، گزارش­‌های مالی شرکت­‌ها، سودآوری یا زیان­‌دهی شرکت‌­ها، اتفاقات سیاسی و اقتصادی کشور و دنیا و تمام موثر در بازار بورس، ابتدا تاثیر خود را روی حجم عرضه و تقاضا برای هر سهم گذاشته و سپس قیمت سهام را تعیین می‌­کنند.

تعریف عرضه

به جز در شرایطی خاص که در ادامه این مطلب به آن پرداخته خواهد شد، معمولا هر سهام بورس در هر لحظه از ساعت مجاز خرید و فروش، دارای تعدادی سفارش خرید و تعدادی سفارش فروش است. به مجموع تمامی سفارش‌­های فروش یک سهام بورس، عرضه گفته می­‌شود. نکته مهم آن است این سفارش‌­ها در حجم­‌ها و قیمت­‌های متفاوت از یکدیگر ثبت می­‌شوند. برای مثال یک سهامدار ممکن است 100 عدد سهم را با قیمت 100 تومان و سهامدار دیگری 3000 عدد سهم را با قیمت 105 تومان برای فروش بگذارد. مجموعه حجم – قیمت تمامی سفارش‌­های فروش یک سهم، مقدار عرضه آن سهم است.

تعریف تقاضا

بر اساس تعریفی که برای عرضه انجام شد، تعریف تقاضا نیز دیگر مشخص است. به مجموع حجم و قیمت تمامی سفارش­‌هایی که سهامداران مختلف برای خرید یک سهم ثبت می­‌کنند، تقاضای آن سهم گفته می‌­شود.

همان طور که گفتیم، عرضه و تقاضا همیشه در حال بر­هم­‌کنش هستند. متناسب با این که نتیجه این برهم­‌کنش چگونه باشد، سه روند می­‌تواند در قیمت سهام ایجاد شود. در ادامه این سه روند را مورد بررسی قرار می­‌دهیم.

تعادل عرضه و تقاضا

1- بازار تعادلی

زمانی که حجم عرضه و تقاضا تقریبا برابر باشد، برهم‌­کنش میان آن­ها از حالت رقابتی خارج می‌­شود. در این حالت حجم عرضه و تقاضا فشار قابل توجهی را بر روی قیمت وارد نمی‌­کند. در این شرایط خریداران و فروشندگان می­‌توانند در حدود قیمت دلخواه خود معامله کنند یا به عبارت ساده‌­تر خریداران و فروشندگانی وجود دارند که به خرید و فروش در یک حدود قیمتی راضی هستند. در این حالت به اصطلاح گفته می­‌شود که بازار متعادل شده است و به این حدود قیمتی، نقطه تعادل گفته می‌­شود. اگر مقدار عرضه کمی بالاتر رود، نقطه تعادل کاهش و اگر مقدار تقاضا بالاتر رود، نقطه تعادل اندکی افزایش می‌­یابد.

2- بازار نوسانی

فرض کنید که قیمت سهام یک شرکت در روند صعودی که نشان‌گر پیروزی تقاضا در رقابت با عرضه است. این روند صعودی آن قدر ادامه پیدا می­‌کند تا تعدادی از سهامداران برای فروش سهم و ذخیره کردن سود خود ترغیب شده و اقدام به ثبت سفارش فروش می‌­کنند. جذابیت فروش سبب می‌­شود که افراد بیشتری اقدام به فروش سهم خود کنند، بدین ترتیب فشار عرضه شروع به افزایش می­‌کند. افزایش عرضه تا جایی پیش می­‌رود که در رقابت عرضه و تقاضا، عرضه پیروز شده و قیمت سهام شروع به کاهش می‌­کند. در این حالت گفته می­‌شود که سهم به محدوده مقاومت رسیده و روند نزولی آغاز می­‌شود.

با ادامه روند نزولی، قیمت سهام تا جایی افت پیدا می­‌کند که از ارزش ذاتی سهم نیز کمتر می­‌شود. در این محدوده و با توجه به قیمت پایین سهام، افراد زیادی برای خرید آن ترغیب شده و اقدام به ثبت سفارش خرید می­‌کنند. اگر حجم تقاضا برای خرید سهم از مقدار عرضه بیشتر شود، روند نزولی سهم تمام شده و افزایش قیمت سهام آغاز می‌­شود. در این حالت به اصطلاح گفته می­‌شود که سهم حمایت شده است.

این نوع برهم­‌کنش میان عرضه و تقاضا که در آن قیمت سهام افزایش پیدا می­‌کند و پس از رسیدن به حد مقاومت مجددا کاهش پیدا می‌­کند تا به محدوده حمایتی برسد، رفتار نوسانی نام دارد.

افزایش تقاضا در حمایت‌ها و کاهش آن در مقاومت‌ها

3- صف خرید و صف فروش

زمانی که حجم تقاضا برای یک سهام بورس خیلی افزایش پیدا کند، تعداد سفارش‌­های خرید به شدت بالا می­‌رود. در این صورت ممکن است که تعداد خریداران از فروشندگان بیشتر شود و یا در حالتی حتی هیچ فروشند­ه‌­ای وجود نداشته باشد. در این صورت افراد برای خرید سهام مربوطه باید در صف قرار بگیرند تا اگر نوبت به آن­ها برسد، بتوانند خرید کنند. در این حالت می­‌گویند صف خرید تشکیل شده است.

در حالت دیگر نیز اگر در رقابت میان عرضه و تقاضا فشار عرضه به شدت بالا رود، افراد زیادی سفارش‌­های فروش ثبت می­‌کنند. پس مثالی از قیمت عرضه و تقاضا این احتمال وجود دارد که که تعداد فروشندگان از خریداران بیشتر شده و یا حتی هیچ خریداری وجود نداشته باشد. در این حالت می­‌گویند صف فروش تشکیل شده و کسانی که تصمیم به فروش سهام خود دارند باید در صف باشند تا اگر نوبت به آن­ها رسید، بتوانند سهم را به فروش برسانند.

نکته جالب آن است که در هیچ یک از بازارهای بورس دنیا، رقابت عرضه و تقاضا منجر به تشکیل صف خرید و فروش نمی­‌شود و این پدید مختص بورس ایران است. علت این موضوع آن است که در بورس ایران، دامنه نوسان محدود وجود دارد. در بورس کشورهای دیگر، اگر فشار عرضه یا تقاضا خیلی بالا رود، این فشار بر روی قیمت اعمال می­‌شود و آن قدر قیمت را بالا یا پایین م‌ی­کند تا بالاخره معاملات انجام شوند. اما در بورس ایران، چون امکان تغییر قیمت خرید و فروش خارج از محدوده نوسان وجود ندارد، برهم‌­کنش‌­های عرضه و تقاضا در شرایطی که توضیح داده شد، منجر به تشکیل صف خرید یا صف فروش می‌شود.

کلام آخر

عرضه و تقاضا از جمله مهم­ترین پارامترهایی است که باید در تحلیل بورس مورد توجه قرار بگیرد. درستی یا نادرستی بسیاری از روش­‌های تحلیل تکنیکال و تابلوخوانی، وابسته به بررسی صحیح عرضه و تقاضا در سهام مختلف است. افرادی که تجربه بالایی در تحلیل بورس ندارند، نیازمند آموزش هستند و یکی از کلیدی­‌ترین نکات در آموزش بورس نحوه بررسی عرضه و تقاضا است که در این مقاله به تعریف آن پرداخته شد.

معضل اقتصاد ایران در سمت عرضه است، نه تقاضا

مراد راهداری

در ادبیات علمی حوزه اقتصاد کلان، تعادل میان مجموع عرضه و تقاضای جامعه در بازار کالا و خدمات اهمیت ویژه‌ای دارد. گاهی عدم تعادل ناشی از معضل در سمت تقاضاست و گاهی ریشه عدم تعادل در سمت عرضه؛ البته در بازارهای پول، کار و سرمایه نیز ضرورت تعادل این دو سو در سطح سازوکار کلان اقتصاد حائز اهمیت است. این بازارها به یکدیگر وابسته و با هم در ارتباط هستند. اگر یکی از این بازارها نامتعادل باشد، در اصطلاح آن بازار تسویه‌نشده باشد، یعنی طرف عرضه با تقاضا مساوی نباشد، این عدم تعادل بین عرضه و تقاضا به سایر بازارها نیز سرایت می‌‌کند. فرضا اگر بازار کالا و خدمات کمبود عرضه داشته ‌ و سرمایه‌گذاری بیشتری لازم داشته باشد تا به سطح تعادل برسد، در شرایط کمبود یا رکود عرضه، بی‌کاری نیز بالا می‌‌رود. رشد بی‌کاری طرف تقاضای همین بازار را نیز تضعیف می‌‌کند؛ به همین دلیل به نقل از یک اقتصاددان قدیمی (ژان باتیست سه) می‌‌گویند هر عرضه‌ای، تقاضای خود را ایجاد می‌‌کند. با تضعیف تقاضا، تورم ناشی از برتری تقاضا نسبت به عرضه ممکن است بر‌طرف شود یا کاهش یابد، اما معضل بی‌کاری و بعضی عوارض آن مانند پرداخت دستمزدهای پایین پابرجا می‌‌ماند. بنابراین عدم تعادل در بازار کار حل نمی‌‌شود و در شرایط وجود جمعیت بی‌کار و متقاضی کار، همان‌طور که اشاره شد، دستمزدها نیز کاهش می‌‌یابد یا رشد نمی‌‌کند. از سوی دیگر، با وجود بی‌کاری و عدم تعادل در دو بازار کالا و کار، درآمد ملی نسبت به شرایط بالقوه، کمتر و کمبود درآمد نیز سبب کاهش گردش پول می‌‌شود؛ اینجاست که بازار پول تأثیر می‌‌پذیرد و کوچک می‌‌شود. در چنین شرایطی پول برای سرمایه‌گذاری نیز کمتر شده و در نتیجه بازار سرمایه نیز تضعیف و نامتعادل می‌‌شود. کاهش سرمایه‌گذاری، اشتغال و در مرحله بعد تولید را کاهش می‌‌دهد. به دلیل کمبود عرضه، تورم نیز ایجاد می‌‌شود و تأمین کمبود عرضه از طریق واردات، تقاضای ارز را بالا می‌برد و با گران‌شدن آن، هزینه تولید نیز افزایش می‌‌یابد؛ پس شاهد سلسله روابط علت و معلولی نامطلوب خواهیم بود. در یک سال گذشته به دلیل واردات سویا و ذرت با نرخ ارز بالا برای تولید مرغ، شاهد افزایش چندین مرحله‌ای بهای آن بوده‌ایم. مرغ از حدود هشت‌ هزار تومان به 12 و بعد به 18، سپس به 25 و اخیرا به 32 هزار تومان در فواصل کوتاه رسیده است! در اینجا فرصت آن نیست که تک‌تک بازارها را تحلیل کنیم، بلکه قصد داریم با این مقدمه که اهمیت موضوع را نشان داده، فقط به پشتیبانی از تولید و رفع موانع آن بپردازیم و جا دارد همین‌ جا از مقام معظم رهبری برای این دقت نظر تشکر وافر کنیم. وظیفه کارشناسان خبره این است که به مصادیق آن بپردازند و راه حلی برای مسائل پیشنهاد دهند. مراحل و مدت زمان ایجاد شخصیت حقوقی کسب‌وکار در ایران (تشکیل شرکت)، بدون عملیات اجرائی سرمایه‌گذاری تا بهره‌برداری بسیار پیچیده و زمان‌بر است. بر اساس گزارش بانک بین‌المللی بازسازی و توسعه (IBRD) که زیر‌مجموعه بانک جهانی است، ایران در گزارش سهولت کسب‌وکار (Doing business) 2020، با کسب 58.5 امتیاز از صد امتیاز ممکن، در میان 190 کشور در رتبه 127 جهان قرار گرفته است. اگر ‌ زمان آغاز سرمایه‌گذاری تا بهره‌برداری در مقایسه با دیگر کشورها را مورد ملاحظه قرار دهیم (به‌خصوص در صنعت و زیر‌ساخت‌هایی نظیر سد‌سازی)، متوجه بحرانی‌‌بودن آن می‌‌شویم. وجود هزاران طرح ناتمام که باید سال‌ها قبل به بهره‌برداری می‌‌رسیدند، گویای این معضل است.

معضلات تولید، ریشه در کجا دارد و چه آثاری به جا می‌‌گذارد؟ متأسفانه تأمین مواد اولیه و تغییر قیمت‌های آن، تورم پی‌در‌پی و رشد دستمزدهای متوالی، ناامنی در برنامه تولید را ایجاد کرده و با تغییر محاسبات بهای تمام‌شده، به تولید آسیب زده و گاه آن را متوقف کرده است. بد نیست آماری از صنایع تعطیل‌شده فقط در شهرک‌های صنعتی که سریع‌الوصول است، به دست آید؛ قبلا گزارش شده بود 70 درصد خط تولید صنعتی کشور متوقف شده است. ثبات‌نداستن آیین‌نامه‌ها و دستورالعمل‌ها، به‌خصوص در قواعد واردات و شرایط صادرات، در خریدهای ضروری کالاهای سرمایه‌ای و واسطه‌ای اختلال و در ارز‌آوری مانع ایجاد می‌‌کند؛ چون امکان برنامه‌ریزی را سلب کرده و سرمایه‌گذار نمی‌‌داند در آینده نزدیک با چه شرایطی مواجه است. حساسیت زیاد تغییر قیمت مواد اولیه و نهاده‌های تولید نسبت به تغییر دلار، سبب حساسیت بالای قیمت تولیدات داخلی به تغییر قیمت دلار شده و اقتصاد ما را نامقاوم کرده است. با 10 درصد تغییر قیمت دلار، لرزش شدیدی در بدنه طرف عرضه اقتصاد مشاهده می‌‌کنیم. مقایسه سودآوری تجارت با تولید اعم از صنعتی و کشاورزی، بررسی وضعیت مالیات‌ستانی و رفتار با تولید در مقایسه با بخش تجاری و دلالی، انگیزه را از تولید ستانده است. متأسفانه سرمایه در گردش در اقتصاد ما بیشتر در بخش تجاری می‌‌چرخد تا در بخش تولیدی! تولیدکننده به‌شدت در جست‌وجوی پول مناسب و ارزان است که در شرایط ما دست‌نیافتنی شده است. تنها تجارت است که می‌‌تواند حریف پول گران شود؛ یعنی سودآوری دارد که می‌‌تواند بهای پول استقراضی را بپردازد و بانک‌ها را راضی نگه دارد. در نتیجه تأمین مالی برای بخش تولیدی با موانع مواجه و متأسفانه بر اساس بدبینی و عدم اعتماد پایه‌ریزی شده است. حجم معوقات بانکی، اخذ تسهیلات را با شرایط سنگین ممکن کرده است. تولیدکنندگان معادل مانده بدهی، همراه با جرائم و بهره را مجدد وام می‌‌گیرند تا اصل و فرع وام‌های پیشین را تسویه کنند و می‌‌مانند در باتلاق جدید بدهی‌ها! در‌حالی‌که وام می‌‌تواند بیمه شود، پیشنهاد می‌‌شود از صنعت بیمه استفاده شود و مخاطرات تولید محاسبه و بیمه‌گران به کمک تولید‌کنندگان آیند و از صنعت بانکداری کشور نیز پشتیبانی کنند. اگر از صنعت بیمه به‌درستی استفاده شود، حتی شبه‌ربا را نیز می‌‌توان از فعالیت‌ها حذف کرد. آنچه بانک نگران تأمین آن است و وام‌گیرنده باید بنا بر الزام بانک گاه خلاف قواعد شرعی تضمین دهد و سود ثابت از پیش تعیین‌شده پرداخت کند، بیمه‌گر بر مبنای قواعد بیمه‌ای می‌‌تواند پوشش دهد. این موضوع جنبه تخصصی می‌‌یابد و محل بحث آن اینجا نیست؛ غرض اشاره به راهکارهای ممکن است. سهم بسیار پایین بخش خصوصی واقعی در تولید، موجب شده تا طرف عرضه اقتصاد کشور مستقیم یا غیرمستقیم عمدتا در مدیریت دولتی، بخش عمومی‌‌ غیردولتی و خصولتی‌ها باشد که سبب درجه پایین رقابت در اقتصاد و ناکارآمدی شده است. دولت هم بازیگر شده و هم سیاست‌گذار و تعارض منافع بیداد می‌‌کنم و فسادساز شده است. همین امروز بحث از تغییر بهای ارز ترجیحی و توزیع منافع آن است! دولت باید بستر‌ساز فعالیت کسب‌وکارها باشد و سهم خود برای ارائه خدمت به جامعه را از مالیات بر فعالیت‌های اقتصادی بخش خصوصی بر‌دارد و در صورت شراکت، سهامدار اقلیت بدون نقش مدیریتی باشد؛ اما این‌طور نیست و خود طرف سیاست‌گذاری خود شده است! متأسفانه ادبیات تصدی‌گری و مدیریت‌سپاری در بخش دولتی و غیرخصوصی به سمت نوعی معامله در تأمین بعضی مطالبات رفته است که شایسته هیچ جامعه‌ای نیست؛ چون قبح ذاتی یا عقلی دارد. کشورهای بلوک شرق سابق، با وجود آنکه تقریبا با ما از 1369 به تعدیل اقتصادی روی آوردند، مثل لهستان، مجارستان، مناطق یوگسلاوی سابق، روسیه و. ، مسئله‌ای به نام خصوصی‌سازی ندارند و برای کارآمدی همه بنگاه‌های ملی، طرحی اجرا و بر اساس ایجاد انگیزه برای تولید برتر، رقابتی و امکان پیشرفت، شفافیت در فعالیت و مانند اینها، به سمت کارآمدی حرکت و خود را نوسازی کرده‌اند. بااین‌حال چرا ما هنوز در مصیبت بخش دولتی بزرگ درمانده‌ایم و در خصوصی‌سازی به معضل برخورده‌ایم؟! عجیب است، در بعضی سال‌ها تشکیل سرمایه در بخش دولتی از حجم خصوصی‌سازی بیشتر بوده و عملا دولت کوچک و چابک نشده است! بی‌توجهی به اسباب و مؤلفه‌های کارکرد سالم طرف عرضه اقتصاد و نیازهای آن، رشد 12 سال گذشته به قیمت‌های ثابت را تقریبا صفر کرده است. متأسفانه سرمایه‌گذاری خالص در بعضی سال‌ها منفی بوده است؛ مانند سال 98 و این دو مورد کافی است تا بحران را هویدا کند و زنگ خطر را به‌ صدا درآورد. اقتصاد متکی به نفت، گاز و صنایع پتروشیمی (اقتصاد با ارزش‌افزوده بالای حاصل از محصولات وابسته به منابع فسیلی)، بخش دولتی را تا سال‌ها قوی و بزرگ کرده بود، آن را مستقل از بخش خصوصی شکل داده و دولت کمتر به مالیات وابسته شده بود؛ همین سبب بی‌توجهی به معضلات تولید بخش خصوصی شد و بیماری اصطلاحا هلندی را پدید آورد. هنوز طرف عرضه با این بیماری و آثار آن دست‌به‌گریبان است. مطالب را جمع‌بندی کنم. رشد سهم صنعت و کشاورزی پیشرفته در ایجاد ارزش‌افزوده به‌عنوان یک ضرورت باید پذیرفته شود و رشد سرمایه‌گذاری الزامی حیاتی تلقی شود.

باید با نگاه رقابتی وارد اقتصاد جهانی شد. نگاه صادراتی به بسیاری از تولیدات و رشد نفوذ در بازارهای خارجی و ارزآوری بیشتر از اهداف فعالیت‌های اقتصاد ایران بر پایه بخش خصوصی شود. هر‌گاه در سیاست خارجی از میدان سخن می‌‌گوییم، منظور میدان جنگ نظامی تنها نباشد؛ اقتصاد، فرهنگ، تمدن و به‌طور کلی کار و تلاش بر پایه علوم و فنون جدید در مثالی از قیمت عرضه و تقاضا اختیار مردم نیز مورد ملاحظه قرار گیرد. به همین دلیل اقتصاد مقاومتی مردم‌محور مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده است. امروزه جنگ نظامی را نیز علوم و فنون نزد بدنه اجتماعی در دانشگاه‌ها و مراکز فناوری اداره می‌‌کند.

برای جمع‌بندی مجدد برگردم به تأکید بر رفع معضلات تولید؛ مبارزه با بی‌کاری پنهان برای رشد بهره‌وری منابع انسانی امری ضروری بوده و اقتصاد دولتی و خصولتی سبب اشتغال اضافی و بدون نقش در ایجاد ارزش افزوده شده است. اقتصاد وابسته به حوزه فسیلی با درآمد بالا و حاشیه سود زیاد و ارز‌آور، موجب بی‌توجهی به دیگر فعالیت‌های مفید شده است؛ به همین دلیل بعضی واگذاری‌ها به معضل پرداخت دستمزدها بر‌خورده‌اند یا به نگه‌داشت حجم کارکنان؛ تنها صنایع بزرگ سودآور توان نگه‌داشت این مازاد را داشته‌اند، مثل پالایشگاه‌ها! حلقه‌های مفقوده زنجیره تولید تکمیل نشده و وابستگی در سازوکار صنعتی کشور کمتر کاهش یافته است؛ در‌حالی‌که ما ظرفیت بومی‌‌سازی با رعایت مزیت‌یابی پویا را بیش از حجم انجام‌شده داشته‌ایم. معضلات پیش‌گفته اجازه حضور و ظهور بالنده، تبدیل ایده به ثروت و تولید انبوه را نمی‌‌دهد.

در حمایت از فناوران و پذیرش مخاطرات از طریق بانک سرمایه‌گذاری که برای خرید ابتکارات بازاریابی می‌‌کند، کوتاهی شده است. انواع خدمات بیمه‌ای وجود دارد، اما از این توانایی غفلت کرده‌ایم و در نتیجه، تولید بدون پشتوانه لازم به عرصه رقابت آمده است؛ بنابراین بدیهی است که در شرایط نامساعد، با شکست مواجه شوند. بنگاه‌های اقتصادی، محیط زیست سالم و مطلوب می‌‌خواهند و دولت باید با برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری صواب، آن را فراهم و از آن حراست کند.

برای مثال دولت می‌‌تواند با تخفیف مالیاتی و ارائه زمین و حامل‌های انرژی به‌صورت تقسیطی و پلکانی متناسب با سودآوری، در روش‌های صادراتی و ارائه مشاوره‌های مطالعاتی از فعالیت‌های نوپا تا رسیدن به بلوغ حمایت کند و در طول رشد از آنها بکاهد و تنها کمک‌های فکری را ادامه دهد.

کسر هزینه‌های اثبات‌‌شده تحقیق و توسعه از مالیات، کمک شایان توجهی به حوزه کارآفرینی و خلاقیت‌ها می‌‌کند. صندوق حمایت از صنایع و تولیدات نوپا با مشارکت شرکت‌های مادر (سرمایه‌گذارهای بزرگ) بانک‌ها و صندوق ذخیره ارزی و سرمایه‌پذیری یا پذیره‌نویسی از طریق فروش سهام اولیه به‌جای استفاده از اوراق مشارکت و قرضه می‌‌تواند سرمایه‌گذاری در کشور را رشد دهد، از اشتغال و تولید حمایت کرده و تورم را اساسی مهار کند. تا اقتصاد ایران ارزش افزوده نسازد، زیرساخت‌ها یعنی جاده، راه‌آهن، برق، مخابرات و. رشد نمی‌‌کند. اگر قصد داریم در جامعه جهانی سربلند زندگی کنیم، حتی اگر می‌‌خواهیم در رقابت با رقبای سیاسی جهانی، برنده مذاکرات و تعاملات باشیم، باید اقتصاد و رفاه قابل قبولی داشته باشیم و میدان را در اصل اوضاع داخلی خود و رضایت مردم بدانیم.

قیمت گذاری در بازار قراضه

قیمت گذاری در بازارقراضه ، عرضه و تقاضای قراضه

قیمت گذاری در بازار قراضه : با توجه به نامتعادل بودن عرضه و تقاضای قراضه در کشور و شکل گیری ساختار انحصار چند جانبه به طوری که تأمین آهن قراضه در ایران توسط تعداد زیادی کارگاه و انبارهای اولیه کوچک در سراسر کشور انجام می پذیرد که این انبارها قیمت‌پذیر بوده و فاقد قدرت قیمت گذاری‌اند و در این میان تعداد کمی بنگاه گردانندگان اصلی عرضه بازار برای مصرف‌کنندگان بزرگ در کشورند و به همین علت بازار در انحصار چندین بنگاه قرار دارد که این بنگاه‌ها قیمت‌ گذارند در این صورت اگر یک بنگاهی بخواهد مقدار بیشتری از قراضه تهیه نماید نه فقط باید برای واحد اضافی قیمت بیشتری پرداخت کند بلکه باید برای تمام مقادیری که خریداری کرده است این قیمت را بپردازد. در نتیجه هزینه نهائی تولید بالاتر از هزینه نهاده قرار خواهد گرفت و این موضوع باعث انتقال منحنی تقاضا به سمت بالا و در نتیجه افزایش کل قیمت بازار - با ثابت در نظر گرفتن سایر عوامل - خواهد بود. به مناسبت توضیح موضوع شکستگی منحنی تقاضای بازار ضایعات آهن و چسبندگی قیمت به ذکر مثالی در زمینه این بازی ها می پردازیم.

فرض کنید یک کارخانه مصرف کننده جهت خرید قراضه اقدام به برگزاری مناقصه محدود در میان چند بنگاه عرضه کننده نماید. دو بنگاه A و B قصد دارند قرارداد مثالی از قیمت عرضه و تقاضا را به چنگ آورند و از دست دیگری خارج نمایند. بنگاه A می تواند به طور مثال حداقل 1000 تومان در برگه مناقصه قیمت دهد اما سودی برایش نخواهد داشت. این بنگاه احتمال می دهد بنگاه B که در حال حاضر در کارخانه دیگری با قیمت 1020 تومان قرارداد دارد، کمتر از آن قیمت در برگه ها ثبت ننماید. بنابراین رقم 1010 تومان می تواند گزینه خوبی برای برنده شدن این بازی باشد.
بسیاری از تصمیمات در دنیای واقعی با مخاطره و عدم اطمینان روبرو هستند. لذا تبانی می تواند راه حل دیگری برای آن دو باشد. اما تبانی همیشه راهبرد نهائی نیست چرا که در بازارهایی که بنگاهی با قدرت انحصار بالایی وجود داشته باشد بنگاه ها به فریب متوسل می شوند و قیمتی را پائین تر از قیمت توافق شده ارائه می نمایند و با این کار بنگاه صاحب یک سود رقابتی می شود. به طور خلاصه اثرات چنین رویکردهائی شکل هندسی منحنی تقاضای بازار قراضه را دچار شکستگی در قیمت جاری بازار می نماید. یعنی در یک سطح تقاضای بازار چسبندگی قیمت وجود دارد و بنگاه ها در قیمت های متفاوت اقدام به عرضه و تامین قراضه به مصرف کنندگان می نمایند.

قراضه

مدل تقاضای شکسته سعی در توضیح چسبندگی قیمت دارد که در بازار انحصار چند جانبه وجود دارد. این منحنی در قیمت جاری شکستگی دارد و نسبت به افزایش قیمت، بر این فرض که رقبا افزایش قیمت را دنبال نمیکنند ولی کاهش قیمت را دنبال می کنند، کشش پذیرتر است. تعیین تابع یا منحنی تقاضای بازار روشی است تجربی که از سری زمانی قیمت – مقدار در دوره های زمانی متفاوت بدست می آید. چنانچه روش تحقیق به درستی انجام پذیرد می توان به مدلی دست یافت که با استفاده از داده های ساده اولیه، نتایج قابل اتکائی بدست آورد و در صورت صحت مدل ریاضی حاصله، این مدل ریاضی یا منحنی تقاضا می تواند قدرت پیش بینی آینده بازار را برای فرد ایجاد نماید. بدیهی است استنتاج حاصل از این مدل برآوردی، باید در واقعیت بازار پاسخ های صحیح را ارائه نماید و البته صحت کارکرد این مدل ریاضی یا منحنی تقاضای بازار قراضه وابسته به ورود صحیح در ساختار واقعی بازار قراضه و کارکرد های آن است.
به جهت ساده نمودن مطلب ابتدا فرض می کنیم منحنی تقاضای بازار قراضه به صورت خطی باشد و تابع آن در بالای نقطه شکستگی به صورت P = -5Q + 10 و در پائین نقطه شکستگی P = -2Q +7 باشد. حال ببینیم اولا” مشخصات قیمت و مقدار در نقطه شکستگی منحنی چیست؟ ثانیا” شکل منحنی تقاضا در ربع اول دستگاه مختصات چیست.

قراضه

ضریب کشش قیمتی تقاضا عبارتست از تغییر در مقدار تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالا در یک دوره زمانی خاص.

نقاط با کشش بالاتر از 1 ناحیه پر کشش (ناحیه بالائی منحنی آبی رنگ) و نقاط کمتر از 1 ناحیه کم کشش منحنی تقاضا(ناحیه پائینی منحنی قرمز رنگ)هستند. همانگونه که قبلا” گفتیم، متقاضیان قراضه تمایل دارند در قسمت کم کشش منحنی تقاضا و عرضه کنندگان قراضه میخواهند در قسمت پرکشش فعالیت نمایند. به جز در شرائط خاص معمولا” قیمت های قراضه از قیمت شمش تبعیت کرده و نوسانات همنوا دارند. افزایش تقاضای قراضه باعث جابجائی منحنی تقاضا به سمت راست و پی آمد آن، افزایش قیمت قراضه خواهد بود. به این جابجائی منحنی تقاضا و قیمت، اثر داخلی گفته می شود. در صورت افزایش قیمت شمش و در نتیجه کاهش تقاضای آن ناگزیر شمش کاهش قیمتی را تجربه خواهد کرد. این جابجائی قیمتی و منحنی تقاضای شمش را اثر خارجی ناشی مثالی از قیمت عرضه و تقاضا از تقاضای شمش می گوئیم.

این دو اثر تکرار شونده در بازار قراضه و شمش در مجموع باعث می شوند تا بتوان منحنی تقاضای کل بازار قراضه را استخراج کرد. برای استخراج منحنی تقاضای بازار بایستی به موضوع تعادل مصرف کنندگان قراضه نسبت به قراضه و کالای جانشین آن، آهن اسفنجی و سنگ آهن کل بودجه ای که در نظر می گیرند نیز پرداخته شود. مجموع بودجه ای که واحد مصرف کننده قراضه و آهن اسفنجی یا سنگ آهن برای واحد تولیدی در نظر میگیرد با نام منحنی خط بودجه در نمودار نشان داده شده است. منحنی تقاضا مماس بر این خط بودجه می تواند به بالا یا پایین حرکت کرده و مقدار و یا قیمت هرکدام از مواد درخواستش را تنظیم نماید.

قراضه

منحنی تقاضا همان منحنی قیمت و مقدار مصرف است که به صورت نزولی همراه با یک نقطه شکستگی است که این نقطه همان ناحیه مربوط به چسبندگی قیمت می باشد. ناحیه نیمه بالای نقطه شکستگی ناحیه پر کشش منحنی تقاضا و نیمه پائینی قسمت کم کشش منحنی خواهد بود. معادلات ریاضی این دو قسمت متفاوت بوده که در واقعیت به صورت معادلات درجه دوم خواهند بود. گزیده ای از کتاب در دست انتشار: تالیف سید تقی مرتضویان

قراضه

بدون عکس

محمد آشناگر

تعریف مازاد چیست؟

مازاد مقداری از یک دارایی است که از مقداری که مورد استفاده قرار می‌گیرد فراتر می‌رود، به‌عبارت‌دیگر مازاد از تفاوت میان دارایی ها و میزان مصرف (بدهی ها) به دست می‌آید.

تعریف مازاد چیست؟

مازاد مقداری از یک دارایی است که از مقداری که مورد استفاده قرار می‌گیرد فراتر می‌رود، به‌عبارت‌دیگر مازاد از تفاوت میان دارایی ها و میزان مصرف (بدهی ها) به دست می‌آید.

ما‌زاد برای توصیف دارایی های اضافی شامل درآمد، سود، سرمایه و کالاها به کار می‌رود. مازاد بودجه اغلب زمانی اتفاق میافتد که مخارج و هزینه ها کمتر از درآمد باشند، یا ما‌زاد موجودی زمانی رخ می‌دهد که تجهیزات و مواد کمتری ازآنچه انتظار می‌رفت، مورد استفاده قرار می‌گیرد. مازاد اقتصادی به عرضه و تقاضا مربوط می‌شود.

وجود ما‌زاد همیشه نشانه یک نتیجه مثبت نیست. در بعضی موارد، وقتی یک تولیدکننده تقاضای بالایی را برای محصولی که تولید می‌کند پیش‌بینی کند و بر طبق پیش‌بینی خود بیشتر ازآنچه که می‌فروشد، تولید ‌کند، در این صورت ما‌زاد موجودی خواهد داشت که اگر تقاضای محصول افزایش پیدا نکند، امکان دارد یک زیان مالی بزرگ برای یک فصل یا یک سال تولیدی به وقوع بپیوندد. وقتی مازاد، یک کالای فاسد شدنی مثل غلات باشد، می‌تواند به زیانی دائمی برای تولیدکننده منجر شود.

مازاد اقتصادی

مازاد اقتصادی با عنوان رفاه کل نیز شناخته می‌شود. ما‌زاد اقتصادی به پول و سودی که در درآمد پیش‌بینی شده برای یک محصول وجود دارد، بستگی دارد. دو نوع از ما‌زاد اقتصادی وجود دارد: ما‌زاد مصرف کننده و ما‌زاد تولیدکننده.

مازاد مصرف کننده زمانی اتفاق میافتد که قیمت یک محصول یا خدمت از بالاترین قیمتی که مصرف کننده حاضر به پرداخت آن است، کمتر باشد. به طور مثال، به این موضوع به شکل یک مزایده فکر کنید: خریداری با یک حد قیمت تعیین شده که از آن فراتر نخواهد رفت، وارد مزایده‌ای می‌شود. مازاد مشتری در صورتی اتفاق میافتد که خریدار قادر به خرید محصول با قیمت کمتر از این حد باشد که به شکل سود به آن می‌نگرند. مثالی از ما‌زاد مصرف کننده در تجارت و اقتصادی جهانی مربوط به قیمت نفت است: با کاهش قیمت هر بشکه نفت به زیر آنچه مصرف کننده قبلاً پرداخت می‌کرد، مصرف کننده با ما‌زاد سود می‌نماید.

مازاد تولیدکننده وقتی رخ می‌دهد که کالاها با قیمتی بالاتر از کمترین قیمتی که تولیدکننده مایل به فروش آن بود، فروخته می‌شوند. در همین مثال مزایده، شرکت حراجی ممکن است حداقل قیمتی برای یک کالا تعیین کرده و پیشنهادها را از آن قیمت شروع کند، قیمتی که حراجی مایل نیست از آن پایین‌تر برود. ما‌زاد تولیدکننده هنگامی به وقوع می‌پیوندد که حراجی کالا را با قیمتی بالاتر از آن حد پایینی می‌فروشد. به طور مثال، اگر خریداران به ارائه پیشنهاد‌های خود ادامه دهند و قیمت را تا وقتی درنهایت به فروش می‌رسد بالا ببرند. این یعنی تولیدکننده بیش ازآنچه پیش‌بینی کرده بود پول در می‌آورد.

به عنوان یک قانون، مازاد مشتری و ما‌زاد تولیدکننده منحصراً جدا از هم هستند، آنچه برای یکی مطلوب است برای دیگری باب میل نخواهد بود.

سایر انواع مازاد

انواع مختلفی از مازاد وجود دارند که به شکل نزدیکی به هم وابسته هستند. برای مثال مازاد اقتصادی از ما‌زاد عرضه متفاوت است. اولی اتفاقی مثبت است و افزایش در درآمد را نشان می‌دهد؛ اما دومی رویدادی منفی است و نشانگر آن است که سهام یا محصولات زیادی در دست وجود دارد و تقاضا کافی وجود ندارد (کسی محصول را نمی‌خرد). مازاد مشتری اغلب به کمبود عرضه برای تولیدکننده منتهی می‌شود، چون معمولاً بدین معنی است که عرضه برای محصول نمی‌تواند با تقاضای آن برابر کند، مثالی از قیمت عرضه و تقاضا زیرا مردم گرایش به خرید تعداد بیشتری از محصولاتی که با قیمت خوب به فروش می‌رسد، نشان می‌دهند. از طرف دیگر، ما‌زاد تولیدکننده اغلب به مازاد عرضه منجر می‌شود و این یعنی قیمت ها ممکن است خیلی بالا باشند.

نوع دیگر مازاد، مازاد بودجه است. این نوع ما‌زاد زمانی اتفاق میافتد که درآمد بالاتر از هزینه‌هاست و اغلب با دولت‌ها سروکار دارد. به ما‌زاد بودجه به شکل مثبتی نگاه می‌شود، چون بدین معنی است که دولت یا نهاد اقتصادی از پول خود به شکل هوشمندانه‌ای بهره می‌برد. مازاد بودجه درست مثل پس انداز برای اشخاص است.

دلایل شکل‌گیری مازاد

مازاد زمانی اتفاق میافتد که نوعی قطع ارتباط بین عرضه و تقاضا برای یک محصول رخ می‌دهد، یا وقتی‌که بعضی از مردم نسبت به سایرین، مایل به پرداخت هزینه بیشتری برای یک محصول هستند. برای مثال، اگر قیمت تعیین‌شده‌ای برای یک محصول خاص وجود داشته و این انتظار برود که همه همین مقدار را پرداخت نمایند، ما‌زاد و کمبود وجود نخواهند داشت.

این امر در دنیای واقعی اتفاق نمی‌افتد. چون بسیاری از مردم و کسب‌وکارها آستانه قیمت متفاوتی، چه در هنگام خرید و چه در هنگام فروش دارند. در هنگام فروش کالاها، یک رقابت دائمی برای تولید بهترین و بیشترین ارزش وجود دارد. چون افزایش و کاهش قیمت ها بر اساس عرضه و تقاضا است، ما‌زاد برای تولیدکننده و مصرف کننده به وجود می‌آید. اگر تقاضا برای کالا بالا باشد، فروشنده‌ای که آن را با قیمت کم عرضه می‌کند ممکن است انبارش خالی شود. این اغلب به افزایشی در قیمت کل بازار (مازاد تولیدکننده) می‌انجامد. عکس این قضیه نیز صادق می‌باشد: قیمت ها وقتی عرضه بالا باشد و تقاضا پایین، کاهش خواهند یافت (مازاد مصرف کننده).

یک دلیل رایج مازاد این است که یک محصول در ابتدا بسیار بالا قیمت گذاری می‌شود و هیچ‌کس مایل به پرداخت آن قیمت نخواهد بود. این اتفاق برای کسب‌وکارها چندان مطلوب نیست، چرا که بسیاری از شرکت‌ها، برای خلاص شدن از شر ذخیره‌های انبارشان، گزینه دیگری غیر از فروش محصولات مثالی از قیمت عرضه و تقاضا با قیمتی کمتر ازآنچه مایل بودند، ندارند.

نتایج شکل‌گیری مازاد

مازاد باعث ایجاد عدم تعادلی در عرضه و تقاضای محصول می‌شود. این عدم تعادل به این معنی است که محصول نمی‌تواند به شکل مؤثری در بازار به گردش در آید؛ اما چرخه ما‌زاد و کمبود راهی برای ایجاد توازن و تعادل دارد.

بعضی‌اوقات، برای درمان این عدم تعادل دولت وارد عمل خواهد شد و یک کف قیمت گذاشته یا قیمت کمینه‌ای که کالا باید در آن قیمت فروخته شود، تعیین می‌نماید. این قیمت اغلب بالاتر از قیمتی است که مصرف‌کنندگان پرداخت می‌کرده است و به همین دلیل به نفع کسب‌وکارها خواهد بود.

مداخله دولت اغلب لازم نیست، چون این عدم تعادل به صورت طبیعی خودش را اصلاح می‌کند: وقتی تولیدکننده‌ها مازاد عرضه دارند، مجبورند تا محصول را با قیمت کمتری بفروشند، متعاقباً مصرف‌کنندگان بیشتری محصول را خواهند خرید، چون قیمت آن پایین‌تر از حد انتظار است. به محض اینکه تولیدکنندگان نتوانند خود را با تقاضای مشتریان مطابقت دهند، محصول با کمبود عرضه روبرو می‌شود. کمبود در عرضه باعث بالا رفتن دوباره قیمت ها می‌شود و در نتیجه آن، مصرف‌کنندگان دیگر محصول را نمی‌خواهند چون قیمت آن بیش‌ازحد بالاست و این چرخه به فعالیت خود ادامه می‌دهد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.