نظریههای اقتصادی برای کنترل عرضه و تقاضا
یکی از مهمترین ابزارهای سیاستگذاری اقتصاددانان قیمت است. نوع برخورد با چنین ابزاری میتواند روند را به سمتی که مد نظر سیاستگذار است، کانالیزه کند.
کی از مهمترین ابزارهای سیاستگذاری اقتصاددانان قیمت است. نوع برخورد با چنین ابزاری میتواند روند را به سمتی که مد نظر سیاستگذار است، کانالیزه کند. ابزار دیگر سیاستگذاری، کنترل عرضه و تقاضا با مکانیسمهایی نظیر سهمیهبندی تولید و مصرف است. این سهمیهبندیها میتواند از طریق اعمال محدودیتهایی از نوع قانونگذاری یا اعطای مجوز صورت بگیرد. گاهی نیز اقتصاددانان، با تلفیق دو ابزار قیمت و سهمیهبندی، مکانیسمهایی را تعریف میکنند که بر اساس آنها به اهداف سیاستگذاری مورد نظر خود دست یابند. در ادامه این مطلب، ابتدا مروری بر نقشهای قیمت در اقتصاد خواهیم داشت، سپس به برخی روشهای استفاده از ابزار سهمیهبندی اشاره خواهیم کرد و در نهایت برخی ابداعات اقتصاددانان را که حاصل تلفیق قیمت و سهمیهبندی است توضیح خواهیم داد.
قیمت
به طور کلی میتوان چهار نقش عمده را برشمرد که ابزار قیمت میتواند در جهت ایفای آنها برآید. در این قسمت مروری بر این نقشها خواهیم داشت.
1- نخستین نقش قیمت، کنترل تقاضا و در نتیجه مصرف آحاد جامعه است. هرچه قیمت یک کالا افزایش یابد، تقاضا و به تبع آن مصرف کالای مورد نظر کاهش مییابد. در حقیقت میتوان گفت رابطه معکوس میان قیمت و تقاضا، یکی از اصول اولیه اقتصاد خرد محسوب میشود. در زمینه معضلهای زیستمحیطی یا اجتماعی، گاهی اقتصاددانان با استفاده از ابزار قیمت، به هدفهایی دست مییابند که اگر به روشهایی غیر از روشهای غیراقتصادی (نظیر روشهای فرهنگی) بخواهیم به آنها بپردازیم، شاید کار سختتر شود. مثلاً در مورد عبور خودروهای شخصی از چراغ قرمز، یکی از راهکارهای اقتصادی، افزایش میزان جریمه رانندگان است.
شبیه به چنین مثالی را میتوان برای خدمات شهری دیگری نظیر پارک خودروها در خیابانها مطرح کرد. یعنی اگر دولت قیمت جریمه پارک غیرمجاز در شهر را بیش از مقدار مشخصی افزایش بدهد، آنگاه راننده انگیزه خود را برای پارک غیرمجاز از دست خواهد داد و چه بسا عبور و مرور خودروها نیز در شهر کاهش یافته و در نتیجه از حجم ترافیک کاسته شود.
2- دومین نقش قیمت، افزایش کارایی اقتصادی است. زمانی که مطابق مکانیسم بازار، اجازه قیمتگذاری به کالاهای گوناگون داده شود، آنگاه کارگزاران اقتصادی با انگیزه کسب سود، اقدام به تولید میکنند. زمانی که یک شرکت برای نخستین بار روشی را ابداع میکند که به سبب کارایی بیشتر، با قیمت یکسان محصول بیشتری را به دست میدهد، آنگاه اگر مطابق با مکانیسم بازار عمل نشود و دولت اقدام به کاهش دستوری قیمتها کند، ممکن است انگیزه کسب سود برای شرکت مورد نظر تا جایی کاهش یابد، که عطای تولید کارا را به لقایش ببخشد. این اتفاق زمانی رخ میدهد که تولید کاراتر نیازمند صرف هزینههای ثابت زیاد باشد. در این صورت با کاهش دستوری قیمت محصولات، ممکن است توجیه اقتصادی برای شرکت مورد نظر جهت استفاده از روش کاراتر از بین برود.
3- سومین نقش قیمت، تعیین میزان سرمایهگذاری در حوزههای گوناگون است، بهگونهای که با افزایش قیمت محصول در یک بازار، انگیزه سرمایهگذاری در آن بازار افزایش پیدا کرده و برعکس. این نقش را تا حدودی میتوان مشابه نقش قبل دانست، با این تفاوت که تاکید نقش سوم قیمت، بر حجم سرمایهگذاری است. در حقیقت با افزایش قیمت، ممکن است منابع جدیدی که پیش از این بهرهبرداری از آنها سوددهی اقتصادی نداشت، سوددهی اقتصادی پیدا کند. مثلاً در مورد معادن، گاهی عمق حفاریها آنقدر زیاد میشود که به لحاظ اقتصادی سوددهی ندارد، ولی اگر قیمت محصول افزایش پیدا کند، آنگاه ممکن است همان هزینههای زیاد حفاری، توجیه اقتصادی پیدا کند.
4- چهارمین نقش قیمت، تعیین میزان کیفیت محصولات است؛ بهگونهای که با افزایش قیمت محصولات، انگیزه تولیدکنندگان برای بالا بردن کیفیت محصولاتشان افزایش مییابد و برعکس. زمانی که قیمت محصولات افزایش یابد، تولیدکنندگان با توجه به کشش تقاضای محصول خود، میتوانند با کاستن از حاشیه سودشان، کیفیت محصول خود را افزایش بدهند. روند افزایش کیفیت محصولات، میتواند با کاهش قیمت آنها برعکس شود؛ یعنی با کاهش قیمت، کیفیت نیز دچار اُفت شود. در محصولات غذایی، چنین اتفاقی در مواقعی میتواند نتایج فاجعهآمیزی را به بار بیاورد. مثلاً یک نمونه این نتایج فاجعهآمیز میتواند استفاده از روغن پالم در لبنیات پرچرب در ایران طی تابستان 93 قلمداد شود. در این مورد تولیدکنندگان به دلیل عدم افزایش چشمگیر محصولات لبنی، کیفیت آنها را کاهش دادند.
سهمیهبندی
یکی دیگر از ابزارهای اقتصاددانان برای کنترل عرضه و تقاضا و در نتیجه مصرف، اتخاذ سیاست سهمیهبندی یا جیرهبندی است. مثلاً در مورد کالایی مثل آب شهری، دولت برای کنترل مصرف و جلوگیری از اتمام منابع، گاهی ناچار به سهمیهبندی میشود. در این حالت، دولت با تعیین سهمیههای مشخص برای شهرهای گوناگون؛ سعی میکند میزان مصرف آب شهری را به کنترل خود درآورد. نمونه دیگر سهمیهبندی در اقتصاد ایران، تهیه کارتهای سوخت برای رانندگان است. در ابتدای اجرای طرح کارت سوخت، هر راننده در ایران تنها مجاز به استفاده از مقدار مشخصی بنزین بود و در صورتی که سهمیه او به پایان میرسید، باید تا واریز سهمیه جدید صبر میکرد.
تلفیق قیمت و سهمیهبندی
یکی از مکانیسمهای جلوگیری از هدررفت منابع طبیعی و کنترل مصرف آنها از سوی سیاستگذار، طراحی مکانیسمهایی است که در آنها ابزار قیمت با ابزار سهمیهبندی تلفیق میشود. مثلاً دولت میتواند برای کنترل آب مصرفی کشاورزان، به هر یک از آنها سهمیهای برابر اختصاص دهد و در صورتی که کشاورزی به مقدار آب بیشتری نیاز داشت، آن را با قیمت بالاتری به فروش برساند. در این صورت کشاورز باید هزینه استفاده بیش از سهمیه خود را بپردازد. در مورد جریان برق شهری نیز، دولت با تعیین زمانهای اوج مصرف برق، برای کنترل مصرف، هزینه استفاده از برق را افزایش میدهد. در نتیجه، میزان مصرف را به این طریق کنترل میکند. مثال دیگر از تلفیق قیمت با سهمیهبندی، اتفاقی است که طی چند سال اخیر برای کارتهای سوخت رخ داده است. هماکنون رانندگان ایرانی تا میزان مشخصی سوخت را با یک قیمت و از آن بیشتر را با قیمتی بالاتر تهیه میکنند. نوع دیگر تلفیق سهمیهبندی و قیمت، این است که دولت امکانی را فراهم کند که به همه افراد مقدار مشخصی از یک کالا اعطا شود و هر که بیش از آن مقدار احتیاج داشت، ناچار به خرید از سایرینی شود که کمتر از آن کالا مصرف میکنند. به این ترتیب بازاری شکل میگیرد که در آن افرادی که به مقدار بیشتری از کالا نیاز دارند، ناچار به خرید آن از سایرین هستند و در عین حال آنهایی که به میزان کمتری از آن کالا احتیاج دارند نیز مازاد بر نیازشان را به فروش میرسانند. در حالت اخیر، میزان مصرف کالای مورد نظر ثابت باقی میماند.
نتیجهگیری
همانطور که گفته شد، به طور کلی میتوان سه روش را برای کنترل مصرف و عرضه و تقاضا از سوی اقتصاددانان در نظر گرفت: روش قیمتی، روش سهمیهبندی و روش تلفیقی.
به نظر میرسد در مواجهه با بحران منابع طبیعی نظیر بحران آب در ایران، یکی از راههای مناسب برای کنترل مصرف، استفاده از روش تلفیقی به این صورت باشد که به هر شهروند مقدار مشخصی سهمیه آب مصرفی اعطا شود و هر که بیش از آن نیاز داشت، با مراجعه به بازاری که افراد کممصرف تشکیل میدهند، نیاز خود را تامین کند.
مدیریت تقاضا چیست؟ | چرا در بازاریابی به سراغ مدیریت تقاضا میرویم؟
حتماً تا به حال پیش آمده که به یک رستوران یا کافیشاپ سر بزنید و ببینید حتی یک صندلی خالی هم وجود ندارد. معمولاً در چنین مواقعی مثالی از قیمت عرضه و تقاضا مثالی از قیمت عرضه و تقاضا یا عذرخواهی میکنند و تلویحاً از شما میخواهند که تصمیم خود را تغییر دهید و به جای دیگری بروید، یا اعلام میکنند که باید چند دقیقه یا حتی یک ساعت منتظر بمانید تا بتوانند از شما پذیرایی کنند.
بسیاری از شعب بانکها هم گرفتار مشکلات مشابه هستند. در بعضی ساعتها مشتریان زیادند و تعداد گیشهها محدود است.
در فروشگاههای لباس هم تجربههای مشابهی پیش میآید. لباسی را میپسندید و میبینید که اندازهٔ مناسب شما را ندارند.
در بازار نشر هم زیاد پیش میآید که میخواهیم کتابی را بخریم، اما میبینیم چاپ آن تمام شده و ناشر هنوز چاپ بعدی را عرضه نکرده است.
در این نوع مواقع به چه چیزی فکر میکنید؟ چه سوالهایی در ذهنتان مطرح میشود؟ شاید شما هم به چنین پرسشهایی فکر کرده باشید:
- کاش رستوران فضای بزرگتری داشت. حیف نیست که مشتری دارند و جا ندارند؟
- چرا بانک چند گیشهٔ اضافی در نظر نمیگیرد؟ با این کار، رضایت مشتری بیشتر میشود و احتمالاً مشتریان بیشتری به دست میآورند.
- وقتی مشتری برای خرید یک اندازهٔ مشخص هست، چرا انبار خود را به اندازهٔ کافی پر نکردهاند؟ مشتریِ آماده، پول به دست، روبهروی فروشنده ایستاده، اما اینها محصول مناسب ندارند.
- مگر ناشر نمیداند که چاپ قبلی رو به اتمام است؟ چرا برای چاپ بعدی برنامهریزی نکرده؟
مدیریت تقاضا یا Demand Management زیرمجموعهای از دانش مدیریت و بازاریابی است که به این نوع موضوعات میپردازد.
اگر بانک همیشه و در همهٔ ساعتها شلوغ بود،
اگر صندلیهای کافه در همهٔ ساعتها و روزها پُر بود،
اگر همیشه برای همهٔ اندازههای لباسها مشتری بود،
و مثالی از قیمت عرضه و تقاضا اگر تعداد مشتریان هر کتاب در طول هفتهها و ماهها و سالهای مختلف ثابت میماند،
احتمالاً بانکها گیشههای بیشتری برای مشتریانشان در نظر میگرفتند. کافهها میزها و صندلیهای بیشتری میخریدند یا به جای بزرگتری میرفتند و ناشران هم در فواصل زمانی منظم، کتابهایشان را تجدید چاپ میکردند. اما میدانیم که چنین نیست:
تقاضا روند ثابتی ندارد و در طول زمان، تغییر میکند و طبیعی است که عرضه را نمیتوان به سرعت، با تقاضا تطبیق داد.
پس اتفاقی که میافتد این است که گاهی محصول یا ظرفیت آزاد وجود دارد و مشتری نیست. گاهی هم مشتری هست، اما محصول یا ظرفیت آزاد وجود ندارد.مثالی از قیمت عرضه و تقاضا
مدیریت تقاضا چیست؟
هر شکلی از «ناهماهنگی بین عرضه و تقاضا» نامطلوب است.
اگر محصول داشته باشید و مشتری نباشد، سرمایه و منابع شما هرز رفته و بیکار مانده است. اگر هم مشتری باشد و محصول نداشته باشید، یک فرصت بالقوهٔ فروش را از دست دادهاید. حتی چه بسا مشتری را برای همیشه از دست بدهید. اگر یک مشتری چند بار به شما مراجعه کند و هر بار با پاسخِ منفی روبهرو شود، ممکن است به سراغ رقبایتان برود.
هیچوقت نمیتوان عرضه و تقاضا را دقیقاً با هم تطبیق داد. اما میشود این فاصله را کم کرد:
مدیریت تقاضا یک دانش تخصصی است که به کسب و کارها کمک میکند فاصلهٔ میان عرضه و تقاضا را کاهش داده و از خسارتهای کوتاهمدت و بلندمدتی که در اثر این شکاف به وجود میآید پیشگیری کنند.
با این تعریف، به سادگی میتوانید درک کنید که چرا مدیریت تقاضا در بازاریابی مهم است و تا این حد روی آن تأکید میشود.
آیا نمیتوان ناهماهنگی عرضه و تقاضا را از بین برد؟
بیایید مثال شعبهٔ بانک را در نظر بگیریم.
وضعیت رویایی از نظر مشتری این است که هر وقت به بانک میآید، گیشهٔ خالی وجود داشته باشد. اما برای این کار، تعداد گیشهها باید بر اساس شلوغترین ساعت بانک انتخاب شود و در زمانهای دیگر، کارمندان بیکار بمانند. طبیعی است هزینهٔ کارمند بیکار را نهایتاً مشتری پرداخت میکند. چون بانک برای پوشش هزینههایش، چارهای ندارد جز این که تعرفهٔ خدماتش را بالا ببرد.
در سمت دیگر طیف، بانک میتواند تعداد گیشهها را به حداقل برساند. با این کار، هزینهٔ خدمات بانکی کاهش پیدا میکند و مشتری مجبور نیست حقوق کارمندان اضافه را پرداخت کند. اما حالا زمان انتظار در صف بالا میرود. در واقع، با وجودی که ظاهراً هزینهٔ خدمات بانکی کاهش پیدا کرده، در عمل این هزینه به شکل نامحسوس از جیب مشتریان پرداخت میشود. چون وقت بیشتری از آنها گرفته خواهد شد.
پس عملاً باید این واقعیت را بپذیریم که ارائهدهندهٔ خدمت (در اینجا: بانک) یک حد میانه پیدا میکند و میکوشد شکاف بین عرضه و تقاضا را کاهش دهد و در عین حال، این مشکل هرگز به شکل کامل حل نمیشود.
نمونهٔ دیگری از این چالش را میتوان در حوزهٔ مصرف انرژی هم مشاهده کرد. مصرف انرژی الکتریکی را در نظر بگیرید.
در ساعات شامگاهی مصرف برق به اوج خود میرسد و در ساعات بامدادی، حداقل میزان مصرف ثبت میشود. نه منطقی است، نه اقتصادی و نه عملی که ظرفیت عرضهٔ برق در سطح حداکثر باشد. کاهش ظرفیت عرضه هم به معنای نارضایتی مشتریان و خاموشی است.
در اینجا هم عرضهکنندگان برق (تولیدکننده + توزیعکننده) باید به دنبال راهکاری باشند که با کمترین هزینه، شکاف میان عرضه و تقاضا را کاهش دهند. و در عین حال، باید بپذیرند که این شکاف هرگز به شکل کامل رفع نمیشود.
البته این مثالها به آن معنا نیست که شکاف میان عرضه و تقاضا، یک شکاف ابدی است. گاهی پیشرفت تکنولوژی، این شکافها را کاهش داده یا از یک زمین بازی به زمین دیگری میبرد.
مثلاً توسعهٔ بانکداری الکترونیک و رواج آموزش آنلاین، مشکل نوسانات تقاضا در بانکداری و آموزش را تا حدی کمرنگ کرده، اما باز هم نمیتوانیم بگوییم مسئله به شکل کامل حل شده است. میدانیم که سایتها گاهی زیر فشار میروند. و نیز این که گاهی بخشهایی از فرایندها، اتوماتیک و آنلاین نمیشوند و نهایتاً باز هم گلوگاههایی در عرضهٔ خدمت به وجود میآید.
ضمن این که وقتی عرضهٔ محصول با فعالیتهای فیزیکی گره خورده باشد (مثلاً تولید خودرو، لوازم خانگی، ارسال غذا برای مشتریان و مواردی از این دست)، آنلاین شدن نمیتواند صورت مسئله را به طور کامل پاک کند. بلکه صرفاً میتواند از شدت آن بکاهد.
روش اول مدیریت تقاضا | مدیریت منفعلانه
یکی از سادهترین کارهایی که میتوان برای مدیریت تقاضا انجام داد، پیشبینی تقاضا است (+). به این معنا به شیوههای مختلف سعی کنیم تقاضا در ماهها یا سالهای پیش رو را برآورد کنیم. مثلاً:
دسترسی کامل به درسهای مدیریت بازاریابی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
اقتصاد حمل و نقل
2.توابع عرضه و تقاضا مثالی از قیمت عرضه و تقاضا مثالی از قیمت عرضه و تقاضا
عرضه حمل و نقل می تواند توسط مجموعه ای از توابع که نشان دهنده متغیرهای اصلی تأثیرگذاربر ظرفیت حمل و نقل هستند، ساده شود. این متغیرها برای جاده، راه آهن و مخابرات متفاوت هستند. عرضه حمل و نقل اغلب به ظرفیت مسیرها و وسایط نقلیه بستگی دارد (عرضه تک روشی) در حالیکه در حمل و نقل هوایی و دریایی، عرضه حمل و نقل تحت تأثیر ظرفیت پایانه هاست(عرضه چند روشی).
· عرضه تک روشی . تأمین و عرضه در یک روش، عرضه در روشهای دیگر را تحت تأثیر قرار می دهد از جمله جاده ها که در آن روشهای متفاوتی در مناطق پرازدحام و شلوغ برای زیرساخت های مشابه رقابت می کنند. برای مثال: تأمین و عرضه در بخش خودرو و کامیونت نسبت معکوس دارد چرا که آنها زیرساخت های مشابهی را با هم سهیم می شوند.
· عرضه چند روشی . عرضه حمل و نقل همچنین به ظرفیت انتقال زیرساختهای چندگانه بستگی دارد. برای مثال، بیشترین تعداد پروازهای بین مونترال و تورنتو در یک روز نمی تواند بالاتر از ظرفیت روزانه فرودگاههای مونترال و تورنتو باشد، حتی اگر فرودگاههای مونترال و تورنتو به طور بالقوه ظرفیت بسیار بالایی داشته باشد.
تقاضای حمل و نقل در زمان های خاصی تعریف می شود که این زمانهای خاص به الگوی فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی مربوط می شوند. در بسیاری از موارد، تقاضای حمل و نقل پایدار و مکرر است. که تقریب خوبی را در برنامه ریزی برای خدمات بدست می دهد. در موارد دیگر ، تقاضای حمل و نقل ناپایدار و نامطمئن است که ارائه سطح مناسبی از خدمات را مشکل می سازد. برای مثال، رفت و آمد یک الگوی تکراری و قابل پیش بینی از جابجایی هاست، در حالیکه در مورد وسایط نقلیه مورد استفاده در پاسخ به اتفاقات اضطراری مثل آمبولانس، تقاضای غیر قابل پیش بینی وجود دارد. توابع مربوط به تقاضای حمل و نقل با توجه به ماهیت آنچه که بایستی حمل شود، تغییر می کند:
· مسافر . برای مسافران حمل و نقل جاده ای و حمل و نقل هوایی، تقاضا تابعی از ویژگیهای آماری جمعیت از قبیل درآمد، سن، سطح زندگی، نژاد و جنسیت است، و همچنین روشهای کیفیتی.
· کالا . برای حمل و نقل کالا، تقاضا تابعی از ماهیت و اهمیت فعالیت های اقتصادی (تولید ناخالص داخلی، سطح تجاری، مقدار سنگهای معدنی استخراج شده ، و غیره) و روشهای کیفیتی. ارزیابی تقاضای حمل و نقل کالا بسیار پیچیده تر از تقاضای حمل و نقل مسافر است.
· اطلاعات . در مخابرات، تقاضا می تواند تابعی از معیارهای مختلف از جمله جمعیت (تماس های تلفنی) و حجم فعالیت های مالی (بورس سهام) باشد. استاندارد زندگی و سطح آموزش و پرورش نیز عواملی هستند که باید در نظر گرفته شود.
3.عرضه / تقاضا روابط
روابط بین عرضه و تقاضای حمل و نقل به طور مداوم تغییر می کند اما متقابلا با یکدیگر مرتبط هستند. از دیدگاه متعارف اقتصادی، باید تعامل بین عرضه و تقاضای حمل و نقل با ایجاد تعادل بین مقدار حمل و نقلی که بازار می خواهد با یک قیمت مشخص، و مقدار حمل ونقلی که با آن قیمت عرضه می شود، به وجود بیاید. به هر حال چندین ملاحظه خاص بخش حمل و نقل وجود دارد که رابطه بین عرضه و تقاضا را پیچیده می کند:
· هزینه های ورودی . اینها هزینه های وارده بهرای فعالیت حداقل یک خودرو در سیستم حمل و نقل است. در برخی از بخش ها، به ویژه بخش دریایی، راه آهن و حمل و نقل هوایی، هزینه های ورودی بسیار بالا است، در حالیکه در بخشهای دیگر مانند باربری، این هزینه ها بسیار کم هستند. هزینه های بالای ورودی این مفهوم را می رساند که شرکت های حمل و نقل به طور جدی قبل از آنکه ظرفیتهای جدید یا زیرساخت های مثالی از قیمت عرضه و تقاضا جدید (یا حتی جسارت در ارائه خدمت جدید) اضافه کنند، مقدار تقاضای جدید برای حمل و نقل را در نظر می گیرند. در شرایطی که هزینه های ورودی کم است بازار شاهد ورود، حذف و یا نوسان شرکتها خواهد بود. وقتی هزینه های ورودی بالا هستند ظهور یک بازیگر جدید غیرمعمول است، در حالیکه حذف شرکتها یک رویداد دراماتیک است که در نتیجه یک ورشکستگی بزرگ است. در نتیجه؛ فعالیتهای حمل و نقل که هزینه های ورودی بالایی دارند، باعث عرضه کمتر می شوند در حالیکه فعالیتهای حمل و نقل با هزینه های ورودی پایین باعث حضور رقیبان بسیاری می شود.
· بخش حمل و نقل عمومی . در تعداد کمی از بخش های دیگر اقتصادی نسبت به حمل و نقل سطح بالایی از مشارکت عمومی وجود دارد که در مکانیسم متعارف قیمت گذاری اختلالات زیادی ایجاد می کند. تأمین زیرساخت های حمل و نقل، به ویژه جاده ها، به صورت انبوه توسط دولت ها سرمایه گذاری می شود که به ویژه در ایجاد دسترسی داخلی و منطقه ای است. سیستم های ترابری به شدت توسط یارانه حمایت می شوند، به ویژه برایا رائه خدمات دسترسی به جمعیت شهری و به خصوص بخش فقیر اجتماع که از جابجایی محروم شده اند. در نتیجه، بخشی از هزینه های حمل و نقل یارانه داده می شود. کنترل دولتی (و مالکیت خصوصی) هم برای روشهایی مثل حمل و نقل ریلی(راه آهن) و حمل و نقل هوایی در تعدادی از کشورها بسیار قوی است. در سالهای اخیر اما با کاهش دخالتهای دولت و شاخصه قانون زدایی همراه بوده است.
· قابلیت انعطاف پذیری . اشاره به تنوع تقاضا در پاسخگویی به تغییرات قیمتها دارد. به عنوان مثال، کشش برای استفاده از(0.5 - ) در استفاده از یک وسیله نقلیه، با در نظر گرفتن هزینه های عملیاتی با کاهش 5 درصدی در مسافت پیموده شده خودرو همراه خواهد بود[VTPI, 2002]. تغییرات در هزینه های حمل و نقل اثرات متنوعی در حالتهای متفاوت دارند، اما تقاضای حمل و نقل به نوعی تمایل به عدم تغییر دارند. در حالیکه جابجایی از نظر هزینه ها گرایش به عدم تغییر دارد ولی از نظر زمان تمایل به تغییر دارد. در بخش های اقتصادی که هزینه های حمل و نقل جزء کوچکی از کل هزینه های تولید است، تغییرات در هزینه های حمل و نقل اثرات محدودی بر تقاضا دارد. در حمل و نقل هوایی، بخصوص در بخش گردشگری، تغییرات در قیمتها اثرات قابل توجهی در تقاضا دارد.
از آنجا که تقاضای حمل و نقل، مشتق شده از تقاضای افراد ، گروه ها و صنایع است، می تواند تقسیم شود به تقاضاهای جزئی که سازگارند با تحول در روش های حمل و نقل، وسایط نقلیه و زیرساختها که نیازهای در حال تغییر هستند. علاوه بر این، پیچیدگی های رو به رشد اقتصادها و جوامع که با تغییرات فن آوری مرتبط هستند، صنعت حمل و نقل را به تغییر مداوم وامی دارد. این منجر به رشد و افزایش شلوغی و ازدحام، کاهش ایمنی حمل و نقل، تخریب زیرساخت های حمل و نقل و افزایش نگرانی های رو به رشد در اثرات زیست محیطی می شود.
به طور کلی، تقاضای حمل و نقل در زمان و مکان متغیر است، در حالیکه عرضه حمل و نقل ثابت است. هنگامی که تقاضا پایین تر از عرضه است، زمانهای حمل و نقل پایدار و قابل پیش بینی هستند، چرا که زیرساختها می توانند تقاضا را تأمین کنند. هنگامی که در یک دوره زمانی، میزان تقاضای حمل و نقل از میزان عرضه بیشتر می شود؛ شلوغی و تراکم به وجود می آید که با افزایش قابل توجه زمان حمل و نقل (ترانزیت) و سطح بالاتری از غیرقابل پیش بینی بودن همراه است. افزایش تقاضای حمل و نقل ضریب بارگیری شبکه حمل و نقل را افزایش می دهد تا زمانی که حمل و نقل عرضه شود، سپس سرعت و زمان حمل و نقل کاهش می یابد. بنابراین یک مسافرت خاص می تواند در زمانهای مختلف روز مدت زمان متفاوتی داشته باشد.
آرامش مسکن با متعادل شدن عرضه و تقاضا
مسوولان وزارتخانه راه وشهرسازی برای کنترل بازار نابسامان مسکن وارد گود شدهاند.
مسوولان وزارتخانه راه وشهرسازی برای کنترل بازار نابسامان مسکن وارد گود شدهاند. البته اقدام آنها بیشترازهرچیز بهرهگیری از مکانیزمهای روانی است، چه اینکه عمده متولیان این حوزه اخیرا به صورت همزمان از تریبونهای مختلف دم از کاهش نرخ مسکن میزنند. البته در جالبترین اظهارنظرها در مثالی از قیمت عرضه و تقاضا این باره، وزیر راه وشهرسازی برای توصیف بازارمسکن از اصطلاح «وادادن» استفاده کرد و در مورد آخرین وضعیت قیمت مسکن اعلام کرد قیمت مسکن و روند شتابان آن با افت مواجه شده است و در سطح کشور شاهد وادادگی قیمت مسکن هستیم.
همزمان معاون مسکن و ساختمان وی نیز در اظهارنظری همسو با او، با قطعیت خبرازکاهش قیمت مسکن وارزانی این کالا داد. واقع امراین است که مسکن طی یکسال اخیر با جهش شدیدی مواجه شد و قیمتها در این بخش به حدی رشد کرد که باورپذیری آن در ابتدا غیرممکن بود. همین هم شد که مسوولان امر، سال گذشته درمقطع پساجهش قیمتها عمدتا از اصطلاح «حباب» برای توصیف بازارمسکن بهره گرفته و تاکید کردند که قیمتهای این بخش حباب است، اما گذر زمان ثابت کرد که نهتنها این قیمتها حباب نبوده، بلکه قیمتهای اصیلی بوده است که درباره دلایل آن کارشناسان فاکتورهای مختلفی را ارایه کردند.
حال اما پس ازآنکه حنای حباب نامیدن قیمتهای مسکن رنگ باخته است، از قرارمعلوم اینبارآنها آماده شدهاند که ازطریق جو روانی به زعم خود کنترل قیمتها در بازار مسکن را به عهده بگیرند.
توصیف وادادگی قیمت مسکن و وعده قطعی کاهش قیمت مسکن جزو شاخصترین مصادیق این امراست.
ذکراین نکته ضروری است که تجربه ثابت کرده است که عموما وقتی قیمتها در یک بخش اقتصادی با افزایش نجومی سرسام آوری مواجه میشوند، مبنای کاهش قیمتها به جایی اینکه همان قیمتهای اولیه باشد، آخرین نرخ قیمت لحاظ میشود. بازار ارز شاخصترین ملاک این ادعا است.
مثلا در حالی که میانگین نرخ دلار قبل ازجهش قیمتها حدود 3500 تومان بود با افزایش چند برابری آن درشرایط فعلی، حتی اگردلار به عنوان مثال 250 تومان ریزش قیمت داشته باشد، مسوولان و سپس برخی رسانهها همین تنزل ناچیز را به عنوان ارزانی قیمت ارزتعبیرمی کنند.
به نظرمی رسد این الگو درباره بازارمسکن نیزمصداق دارد. به عنوان مثال در حالی که به گواه آمارها قیمت مسکن صد درصد رشد داشته است، مسوولان دم از ارزانی قیمت ملک درآِیندهای نزدیک میزنند وبا این تفاسیرمی توان گفت که از نظر این عده ازمسوولان قطع به یقین مثلا کاهش ده درصدی قیمت مسکن ازنظرآنها ارزانی ملک قلمداد میشود.
نباید فراموش کرد که بازار مسکن در حال حاضر به دلیل رکود شاهد روند کاهشی اندکی بوده است. اما معنای این اتفاق این نیست که بدون هیچ پارامتر اثر گذار و بدون سیاستگذاری، مسوولان این حوزه خبر از ارزانی این کالا در آینده دهند یا مدعی شوند که قیمت مسکن وا داده است! البته طرح این ادعاها ازسوی مسوولان امر سبب میشود که سوالهای بیشماری ایجاد شود. به عنوان مثال ارزانی قیمت مسکن تا چه میزان زمان طولانی دسترسی خانوارها به مسکن را کاهش میدهد؟ پاسخ این سوالها ازپیش مشخص است و ازسوی دیگر بازی روانی که مسوولان راه انداختهاند نیز مشخص تراست. به هرروی میتوان گفت که قیمتها دراین بازار به حدی دچار از هم گسیختگی شده که کاهشهای ناچیز نتواند نجات بخش این بازار باشند. البته پرواضح است که همیشه جنبههای روانی و انتقال پالسهای مثبت میتواند اثر مثبتی بر بازار داشته باشد.
اما بدیهی است که این ترفندها صرفا در نقش یک تسکیندهنده میتوانند ظاهرشوند و در عمل به هیچوجه نمیتوانند غول گرانی مسکن را به معنای واقع کلمه مهارکنند.
بیشک مسکن همچنان که بارها عنوان شده است تنها درصورتی به لحاظ قیمتی به یک تعادل خواهد رسید که بین عرضه و تقاضای آن تعادل نسبی برقرار شود. در غیر این صورت لفاظیها دراین حوزه و وعدههای توخالی قادر نخواهد بود که دردی از این بازار را دوا کند.
کشش قیمت عرضه و تقاضا
این سومین مقاله در این سری بر روی مفهوم اقتصادی کشش می باشد. اولین مقاله مفاهیم پایه ارتجاعی بودن را توضیح می دهد و با مثالی از کشش قیمت تقاضا آن را نشان می دهد. دومین مقاله این مجموعه در مورد کشش درآمد تقاضا می باشد.
یک بازنگری کلی از مفاهیم کشش و کشش تقاضا در بخش بعدی فراهم شده است. در بخش بعدی، کشش درامد تقاضا نیز بررسی شده است. در بخش نهایی کشش قیمت عرضه توضیح داده می شود.
یک بررسی کلی از مفهوم کشش در اقتصاد
تقاضا برای یک کالا خاص، برای مثال آسپیرین را در نظر بگیرید. چه اتفاقی برای تقاضا آسپیرین یک تولید کننده – که ما او را تولید کننده x می نامیم- بعد از افزایش قیمت می افتد؟ با توجه به این سوال، موقعیت متفاوتی را در نظر بگیرید: تقاضا برای گران ترین اتومبیل جهان Koenigsegg CCXR Trevita. قیمت خرید آن 4.8 میلیون دلار گزارش شده است. فکر می کنید اگر تولید کننده آن اززش را به 5.2 میلیون دلار افزایش یا به 4.4 میلیون دلار کاهش دهد چه اتفاقی می افتد؟
حالا برمیگردیم به مثال تقاضا برای آسپیرین تولید کننده x که با افزایش ارزش همراه بوده است. اگر حدس بزنید که تقاضا برای آسپیرین x ممکن است به تدریج کاهش یابد، حق با شماست. به نظر منطقی است چرا که در ابتدا محصول آسپیرین هر تولید کننده اساسا با محصول نفر دیگر یکسان است – هیچ مزیت سلامتی در انتخاب یک تولید کننده نسبت به دیگر تولید کننده وجود ندارد. ثانیا، این محصول را تولید کنندگان بسیار دیگری نیز فراهم کرده اند، در نتیجه مصرف کنندگان گزینه های زیادی برای انتخاب دارند. پس وقتی یک مصرف کننده یک آسپیرین را انتخاب می کند یکی از مواردی که محصول x را از دیگر تولید کنندگان جدا می سازد قیمت بالاتر آن است. در نتیجه چرا یک مصرف کننده باید محصول x را انتخاب کند. البته احتمال دارد که افرادی از سر عادت و وفاداری به یک برند همچنان آن را بخرند ولی مسلما تعداد زیادی خرید آن را متوقف می کنند.
حالا اجازه بدهید که به مثال Koenigsegg CCXR Trevita برگردیم که در حال حاضر ارزش برابر با 4.8 میلیون دلار دارد و به این فکر کنید که اگر ارزش آن چندصد هزار دلار بالا یا پایی برود چه اتفاقی می افتد. اگر شما فکر می کنید که تقاضا برای این ماشین را تغییر آنچنانی نمی دهد، باز هم حق با شماست. چرا؟ اولا، هر کسی که برای یک اتومبیل چند میلیون دلاری وارد بازار شده است به دنبال صرفه جویی نیست. کسی که پول کافی برای چنین خریدی دارد خیلی نگران هزینه آن نیست. نگرانی اول آن ها اصالت ماشین است. در نتیجه دلیل دومی که تغییر ارزش تقاضا را تغییر نمی دهد این است که اگر شما آن تجربه خاص رانندگی را می خواهید، هیچ جایگزین دیگری وجود ندارد.
حالا این دو حالت را چطور با اصطلاحات تخصصی اقتصاد بیان می کنید؟آسپیرین کشش قیمت تقاضا بالایی دارد که بدان معنی است که تغییرات کوچک در قیمت می تواند تبعات زیادی در تقاضا ایجاد کند. Koenigsegg CCXR Trevita کشش قیمت تقاضا پایینی دارد، یعنی تغییر قیمت تغییر زیادی در تقاضا مشتریان به وجود نمی آورد. روش دیگری که این مسئله را به صورت کلی تر بیان کنیم این است که وقتی درصد تقاضا برای یک محصول از درصد تغییر قیمت آن کمتر است، تقضا بدون کشش است. وقتی درصد افزایش یا کاهش تقاضا بیشتر از درصد افزایش ارزش است، تقاضا ارتجاعی است.
فرمول محاسبه کشش قیمت تقاضا که با جزئیات بیشتر در بخض اول این مقاله توضیح داده شده است بدین شکل است:
کشش قیمت تقاضا (PEoD) = درصد تغییر در تعداد تقاضا/ درصد تغییر در قیمت
بررسی کشش درآمد تقاضا
دومین مقاله در این مجموعه، کشش قیمت تقاضا، تاثیرات یک متغیر متفاوت بر تقاضا را بررسی می کند. آن متغیر این بار درآمد مشتری است. اگر درآمد مصرف کننده سقوط کند چه اتفاقی برای تقاضا وی می افتد؟
این مقاله توضیح می دهد که اتفاقی که برای تقاضا مصرف کننده برای یک محصول در زمان سقوط درآمد وی می افتد به محصول بستگی دارد. اگر آن محصول جزو نیازهای ضروری است، برای مثال آب، اگر درآمد مصرف کننده کم شود آن ها باز هم به استفاده مثالی از قیمت عرضه و تقاضا از آب ادامه می دهند – شاید با دقت بیشتر- اما احتمالا خرید های دیگر خود را کاهش می دهند. به طور کلی، تقاضا مصرف کننده برای محصولات ضروری به طور نسبی و با توجه به تغییر درآمد مصرف کننده بدون کشش خواهد بود اما برای محصولات غیر ضروری است کاملا ارتجاعی است. فرمول آن به شرح زیر است:
کشش درآمد تقاضا = درصد تغییر در تعداد تقاضا / درصد تغییر درآمد
کشش قیمت عرضه
کشش قیمت عرضه (PEoS) برای نمایش حساسیت عرضه یک کالا نسبت به تغییر ارزش استفاده می شود. هرچه کشش قیمت بالاتر باشد، حساسیت تولید کنندگان و فروشندگان نسبت به تغییر قیمت بیشتر است. کشش قیمت خیلی بالا بدین معناست که وقتی قیمت یک کالا بالا می رود، فروشندگان تعداد کمتری از آن کالا را موجود می کنند و وقتی که قیمت آن کالا کاهش یابد فروشندگان تعداد بیشتری را عرضه می کنند. کشش قیمت خیلی پایین نتیجه کاملا برعکس دارد که تغییر در قیمت تاثیر کمی در عرضه دارد.
فرمول کشش قیمت عرضه بدین شکل است:
PEoS = تغییر تعداد عرضه/ تغییر در قیمت
مثل کشش دیگر متغیر ها
اگر PEoS بیشتر از 1 باشد، در نتیجه عرضه کشش قیمت دارد ( عرضه نسبت به تغییر قیمت حساس است)
اگر PEoS برابر با مثالی از قیمت عرضه و تقاضا 1 باشد، در نتیجه عرضه کشش واحد دارد
اگر PEoS کمتر از 1 باشد در نتیجه عرضه بدون کشش قیمتی می باشد ( عرضه حساسیتی نسبت به تغییر قیمت ندارد)
در حقیقت ما همیشه علائم منفی را در زمان آنالیز کشش قیمت را در نظر نمی گیریم در نتیجه PEoS همیشه مثبت است.
دیدگاه شما